مامانم میگ، سهراب بهت هیچی نداده بخوری

همون شب ک صبحش دعوا کردیم یکم مشروب مانند اورد گفت یکم بخور گلوت صاف میشه داشتم سرفه میکردم همش

این منو چیز خور نکرده؟؟

اخه این همه خوابیدن اصن عادی، نیست بعد همینجوری چشم نمیزارم رو هم ک قنشگ خوابم میاد میخوایم

?

فکر کنم دارم میمیرم?

دور از جونت

پاسخ به

همون شب ک صبحش دعوا کردیم یکم مشروب مانند اورد گفت یکم بخور گلوت صاف میشه داشتم سرفه میکردم همش

مگه خوردی؟

پاسخ به

من میدونم

چشه؟

هیچی از دستش نگیر بخور دختر

پاسخ به

تصویر

شوهرش شبیه این حزب الهی هاس

پاسخ به

مگه خوردی؟

اره

داستان ماریا چی بود راستی

پاسخ به

هیچی از دستش نگیر بخور دختر

قبل دعوا بود بابا

هیچی شوهرش بخاطر این تیر اندازی کرده?

پاسخ به

هیچی شوهرش بخاطر این تیر اندازی کرده?

به کجا?

پاسخ به

جونن

سلامت یادم رفت دیگه?

پاسخ به

به کجا?

ب خودش

رویایی بوده اصن????

پاسخ به

به کجا?

به کوسش?

یاد حرف طلا تو یاغی افتادم

پاسخ به

ب خودش

چرا به خودش؟?

میگف چرا شهر بخاطر من بهم نمیریزی

شوهر ماریا بخاطر ماریا شهر بهم ریخته????

من خواستم یچیزی به تو بگم کلا یادم رفت تف