زندگی برتر به کمک همدیگه

8 عضو

همشون دوست داشتن اوونا ادا درمیوردن

1401/07/09 22:05

بازم هیچی نگفتم بعد نهار رفتم خونه خودم.توخونه مادر شوهر براشون پختم .اون روز در باغ انگورشون مشغول کار بودن

1401/07/09 22:05

خیلی بهشون رو دادی برا همین میخان از راه مارموزکی زندگیت خراب کنن

1401/07/09 22:07

رفتم خونه .گفتم حلالتون نمیکنم این همه زحمت میشکم مثل خدمت کار به این بارداری مریضی همش عیب وایاراد ازم میگری عیب دارم میکنی چ شوهری هستی

1401/07/09 22:07

تخسیر کار عزیزم خودت هم هستی منم این کارا خیلی کردم ولی هیچ . خانواده شوهر هیچوقت نمیتونن مث خانواده خودت دلسوزی کنن یا چیزی

1401/07/09 22:08

حالا هرکاری میگم بکن تا بفهمن توهم برا خودت ارزش قاعلی

1401/07/09 22:08

از حالا به بعد رفتی خونه مادرشوهرت بشین یه کناری کار هم نکن اگر همینجور کار کردی روز به روز توقعاتشون بیشتر میشه

1401/07/09 22:09

اگر شوهرت غذاهای تو رو نمیخوره از فردا خواست بره سر کار یا جایی بهش بگو عزیزم اگر غذای من دوس نداری تا زیاد درست نکنم البته اگر میدونی غذاهای من قابل خوردن نیست

1401/07/09 22:11

به خودت برس تو خونه و وقت هایی که میخای بری بیرون شلخته نگرد و نپوش وگرنه مرد زودی خسته میشه

1401/07/09 22:11

پاسخ به

رفتم خونه .گفتم حلالتون نمیکنم این همه زحمت میشکم مثل خدمت کار به این بارداری مریضی همش عیب وایاراد ...

گفتم مادرت همش قوربون صدقه ی زن برادرت میشه ولی اون ارزش پی پی پسرشو براتون نمیزاره

1401/07/09 22:38

گفتم فقط غذا اشغالای مادرتون بخورین نوشجانتان .گفتم انقدر منو جلو اوانا شکوندی گفتم بخدا قسم دعوت نباشم هرگز نمیرم خونه پدرت وانجام هم استکانی اینور اون ور نمیکنم شما ارزش هیچیو ندارید همرو خر میدونین خودتونم هیچی نیستین همشون سوار زنت شدن ببخشه خانما .گفت سکوت وگرنه میام میندازمت بیرون‌گفتم‌میل خوته.

1401/07/09 22:40

پاسخ به

تخسیر کار عزیزم خودت هم هستی منم این کارا خیلی کردم ولی هیچ . خانواده شوهر هیچوقت نمیتونن مث خانواده...

بخدا اگر نیمی از این کارا واسه اونا میکردم بهترین زندگی داشتم مجردی

1401/07/09 22:41

پاسخ به

حالا هرکاری میگم بکن تا بفهمن توهم برا خودت ارزش قاعلی

چشمم

1401/07/09 22:41

پاسخ به

اگر شوهرت غذاهای تو رو نمیخوره از فردا خواست بره سر کار یا جایی بهش بگو عزیزم اگر غذای من دوس نداری ...

امروز هی غذا اماده کردم نخور گفت میریم پیش مادرم از تو بهتره چیزی نگفتم رفت

1401/07/09 22:42

به مادر شوهرمم‌میگم خوشبختی پسرتو میخوای دیگه واسش محل نزار تانگه‌مادرم مادرم هست اگرهم خوشبخت پسرتو نمیخوای منم میرم خودتون خوش باشین

1401/07/09 22:43

پاسخ به

به خودت برس تو خونه و وقت هایی که میخای بری بیرون شلخته نگرد و نپوش وگرنه مرد زودی خسته میشه

هرچی خودمو مثل باربی میکنم همینطوره مث سگ وحیون نگاهم میکنه

1401/07/09 22:44

از حالا به بعد دیگه غذا درست کردی نگو بیا بخور یا فلان خودش گرسنش باشه میخوره نخورد هم به درک بزار و ببینن مادرش تا کی ادامه میده

1401/07/09 23:11

ببینی*

1401/07/09 23:11

به مادرش هم دیگه نگو اینکار نکن چون اون نقطه ظعفت میفهمه بدتر میکنه وقتی رفتی پیش مادرشوهرت وقتی دیدی شوهرت نیس بهش بگو ممنون که اینقد به فکرمی کع خسته نشم خودت کارای پسرت میکنی براش غذا درست میکنی من تا دیروز *** بودم بهتون میگفتم فلان کارو نکنید اما الان که فکرش میکنم ممنون که کارای شوهرم یعنی پسرت میکنی خخخخ . وقتی اینجور بگی اون از داخل میسوزه و دیگه برا شوهر تو یعنی پسرش نه غذا میده نه کاراش میکنه میگه دختریکه منو خر خدمتکار فرض کرده

1401/07/09 23:15

گرفتی که چی میگم ؟

1401/07/09 23:16

پاسخ به

به مادرش هم دیگه نگو اینکار نکن چون اون نقطه ظعفت میفهمه بدتر میکنه وقتی رفتی پیش مادرشوهرت وقتی دید...

هههه ایول

1401/07/10 07:53

پاسخ به

گرفتی که چی میگم ؟

بله

1401/07/10 07:53

سلام بچه ها ما تازه عضوم شدم

1401/07/20 01:33

سلام بچه ها ما تازه عضوم شدم

1401/07/20 01:33

سلام عقش جان خوشامدی

1401/07/20 07:08