شب خاستگاری عصر اون روز دنیا رو سرازیر کردن مادر شوهروخواهرشوهردعواشون شد مادر شوهر فقط میخواست دخترش بره .دخترش میگف من بااول پسره ازدواجججنمیکنم بهشون زنگ بزن نیان
1401/07/27 22:06
//= $member_avatar ?>
اونم میگفت ابرومون میره اینو نمیکنم
1401/07/27 22:06
//= $member_avatar ?>
خب
1401/07/27 22:07
//= $member_avatar ?>
اخر باهمون پسره عقد کرد؟
1401/07/27 22:07
//= $member_avatar ?>
خلاصه شد دعوای عجیب جلویه من هی داد وبیداد وگریه ودعوا خلاصه مادر شوهرم گوشیه خواهر شوهرمو شکوند