دوستانه

5 عضو

پاسخ به

خدا شاهده هنوز ب نگاهاش میخندم????

????گمشو

1401/09/10 02:00

پاسخ به

مو هاش??

مواش فره رفته کوتاشم کرده اصن ی وضع شلخته ایی داره حتی با سشوار هم صافش نمیکنه من موام از اون فر تره ولی همیشه سشوار میکنم مرتب بشه

1401/09/10 02:02

پاسخ به

????وایییییییی پشمام???

هوش صفر زرنگی صفر خب بچشم همین میشه

1401/09/10 02:02

پاسخ به

اون انقد موزیه *** منده میکنه اصن هیشکی بهش نمیفهمه ازبس آب زیر کاس توی دوران حاملگی ی بار نتونسته ...

قطعا کرده مگه میشه
مرد طاقت نداره 9 ماه نکنه
یا دو ماه اصلا خود ب خود کمرش پر میشه میریزه?

1401/09/10 02:04

پاسخ به

قطعا کرده مگه میشه مرد طاقت نداره 9 ماه نکنه یا دو ماه اصلا خود ب خود کمرش پر میشه میریزه?

صد در صد شک نکن خواهر خسرو اینجاس خونشون همیشه خونرو خالی میکنه واسش

1401/09/10 02:05

پاسخ به

مواش فره رفته کوتاشم کرده اصن ی وضع شلخته ایی داره حتی با سشوار هم صافش نمیکنه من موام از اون فر تره...

گفتم تو دلم امم زیر شال اونه بدون شال چیه??

1401/09/10 02:05

پاسخ به

صد در صد شک نکن خواهر خسرو اینجاس خونشون همیشه خونرو خالی میکنه واسش

?وااای

1401/09/10 02:05

پاسخ به

گفتم تو دلم امم زیر شال اونه بدون شال چیه??

خدا نکنه ببینی ?

1401/09/10 02:06

پاسخ به

?وااای

ی بار منم خالی کردم??

1401/09/10 02:06

پاسخ به

هوش صفر زرنگی صفر خب بچشم همین میشه

خب تو رابطه و ... هم لابد همونه
تا بخواد ی آخ بگه حسه خسرو پریده ? یا فوقش تا بخواد بگه خسسسسسسسسسسرو خسرو ابش اومد تموم شد???

1401/09/10 02:07

پاسخ به

ی بار منم خالی کردم??

گمشو

1401/09/10 02:07

جشن روشا بود ی زن شمالی هس رفت و آمد خانوادگی دارن با اون دوست بود یمدت بعد شیوا فهمید ازهم جدا شدن ولی دوباره اونبار اومدن تهران اون زن شمالیه انقد دیگ خسرو التماسم کرد اتاقو خالی کردم ?

1401/09/10 02:07

پاسخ به

جشن روشا بود ی زن شمالی هس رفت و آمد خانوادگی دارن با اون دوست بود یمدت بعد شیوا فهمید ازهم جدا شدن ...

?جدی! سیروان نفهمید؟ خاک????? چ پایه ای تو

1401/09/10 02:08

پاسخ به

خب تو رابطه و ... هم لابد همونه تا بخواد ی آخ بگه حسه خسرو پریده ? یا فوقش تا بخواد بگه خسسسسسسسسسس...

??????اصن نمیدونم چجوری *** میکنن

1401/09/10 02:08

پاسخ به

?جدی! سیروان نفهمید؟ خاک????? چ پایه ای تو

نه بابا سیروان سرکار بود

1401/09/10 02:09

به زنه گفتم پاشو بیا خونه ما حموم خونه شیوا شلوغه روت نمیشه

1401/09/10 02:09

گف باشه

1401/09/10 02:09

اونم شوهرشو پیچوند

1401/09/10 02:09

اومد بالا

1401/09/10 02:09

?

1401/09/10 02:09

بعد خسرو

1401/09/10 02:09

منم تو هال داشتم سشوار میکشیدم

1401/09/10 02:09

???

1401/09/10 02:10

پاسخ به

?جدی! سیروان نفهمید؟ خاک????? چ پایه ای تو

آره بابا رو من حساب کن همه جوره ??

1401/09/10 02:10

پاسخ به

??????اصن نمیدونم چجوری *** میکنن

?والا آدم میبینتش از زندگی نا امید میشه ? شاهین همش رو ب رومون منو یکم نگا میکرد بعد شیوا رو بعد چشاش ? اینجوری میشد??

1401/09/10 02:10