دوستانه

5 عضو

پاسخ به

?والا آدم میبینتش از زندگی نا امید میشه ? شاهین همش رو ب رومون منو یکم نگا میکرد بعد شیوا رو بعد چ...

?????خسرو انقد *** اینو گرفته که اگه کاری هم بکنه این نفهمه اگه ی زن میگیررفت همه چی حالیش بود خسرو نمیتونست کاری بکنه

1401/09/10 02:11

پاسخ به

منم تو هال داشتم سشوار میکشیدم

اونا رفتن اتاق؟ ????? کردش? اوفی آخی سرش رفت بقیش نرفت چیزی نشنیدی?

1401/09/10 02:11

پاسخ به

?????خسرو انقد *** اینو گرفته که اگه کاری هم بکنه این نفهمه اگه ی زن میگیررفت همه چی حالیش بود...

????????دقیقاااا منم فهمیدم اینو

1401/09/10 02:11

پاسخ به

اونا رفتن اتاق؟ ????? کردش? اوفی آخی سرش رفت بقیش نرفت چیزی نشنیدی?

خیلی خیلی سکوت بود ? نمیدونم چیکار کردن

1401/09/10 02:12

پاسخ به

خیلی خیلی سکوت بود ? نمیدونم چیکار کردن

? همونه? سرشو انداخته تووو لبم گرفته صداش نیاد

1401/09/10 02:12

ای خدا ??

1401/09/10 02:13

خدا منو ببخشه

1401/09/10 02:13

در 3 4 بار نگاه ب عمقه فاجعه رسیدم

1401/09/10 02:13

محبور شدم چون خسرو واسم شیشه ردیف کرد?بابام اینجا خمار بود مهمونی دعوت بودیم اینجا پیدا نمیکرد میگف نمیام همش دعوا میکرد محبور شدم به خسرو بگم گفتم به سیروان اینا نگو گف باشه برام صدتومن گیر اورد دادم بابام

1401/09/10 02:13

پاسخ به

? همونه? سرشو انداخته تووو لبم گرفته صداش نیاد

آخ آخ دلم خاس??گمشو *** شدم

1401/09/10 02:13

خدایی ی جوری بود دلم نمیخواست زیاد نگاش کنم یا خیلی توجه کنم

1401/09/10 02:13

پاسخ به

خدایی ی جوری بود دلم نمیخواست زیاد نگاش کنم یا خیلی توجه کنم

میدونی چیه منم اینجوری میشم واسه بعضی آدما خود به خود واسم سوال میشد واسم کنجکاوی میشد دوس داشتم هی نگا کنم ببینم چی تو قیافشه چی تو فکرشه

1401/09/10 02:14

پاسخ به

محبور شدم چون خسرو واسم شیشه ردیف کرد?بابام اینجا خمار بود مهمونی دعوت بودیم اینجا پیدا نمیکرد میگف...

خوبه بابا اگه کارتو را میندازه همیشه توم مشتی باش براش
واقعا حقشه زنش زن نیس والا من ب زنی خودم تحملش نمیکنم چ برسه ب اون مرد

1401/09/10 02:15

منم زیاد آدمو نگا نمیکنم مگه اینکه یارو واسم خیلی تعجب آور باشه هی نگاش کنم خود به خود قیافه ام سمتش میرع

1401/09/10 02:15

پاسخ به

منم زیاد آدمو نگا نمیکنم مگه اینکه یارو واسم خیلی تعجب آور باشه هی نگاش کنم خود به خود قیافه ام سمتش...

من ی باکلاسی با شعوری ی ادمایی هستن ی شخصیتی دارن جزبشون میشی من اونا رو اوسن میکنم
?

1401/09/10 02:16

پاسخ به

خوبه بابا اگه کارتو را میندازه همیشه توم مشتی باش براش واقعا حقشه زنش زن نیس والا من ب زنی خودم تحمل...

اصن بلد نیستن زندگی کنن توی عمرشون درست و حسابی زندگی نکردن توی این 10 سال زندگیشون بچه نداشتن همش شیوا میرفت قروه اینو تنها میذاشت ماه به ماه خب هر مردی سرد میشه الانم ماهی دوبار برمیگرده

1401/09/10 02:16

من بخاطر سیروان جرئت ندارم تنها برگردم دیگ

1401/09/10 02:16

پاسخ به

من ی باکلاسی با شعوری ی ادمایی هستن ی شخصیتی دارن جزبشون میشی من اونا رو اوسن میکنم ?

????میفهمم

1401/09/10 02:17

زیاد هم تنها نذاشتم قبلن هم در حد چن روز بوده تنها رفتم و اومدم

1401/09/10 02:17

ولی الان اصصصصننننن

1401/09/10 02:17

نمیدونم کلا یجور زندگیشون

1401/09/10 02:18

مثلا شیوا ی رگ گوجی داره

1401/09/10 02:18

خسرو بدش میاد همش حرصش میگیره

1401/09/10 02:18

پاسخ به

اصن بلد نیستن زندگی کنن توی عمرشون درست و حسابی زندگی نکردن توی این 10 سال زندگیشون بچه نداشتن همش ش...

چه زندگیه چرتی

1401/09/10 02:18

پاسخ به

چه زندگیه چرتی

خیییلی

1401/09/10 02:18