دورهمی

12 عضو

پاسخ به

چرا ب ضرر تو حرف میزنن؟

شوهرم عاقل ماشاالله و میشینن بد منو میگن و همسرمم که بهم میگه این چیزارو گفتن تو فکر نرو ولشون کن
ناراحت میشم پیش خودم و میگم مقصر خودشونن و منو مقصر میکنن

1401/09/02 22:58

اولاش با اینکه من هشت ساعت تا خانوادم فاصله دارم و اون دوساعت .میگفتن ک نمیدونم دعا گرفتن بچمون سیاه شده ازمون دور کردن ب خودم میگفتنا منم هیچی نمیگفتم پنج شش بار تکرار میشد اخرش میگفتم وا خو مجبور میخوای بیاد پیشتون کارشم ول کنه قسط و وام هم هرچی داره بدید میاد کنارتون

1401/09/02 22:59

پاسخ به

آفرین من جلوچشم خودم خونمو میگردن حتی توکشو کمد وکابینت

اوووو ن جدا خدا بخیر کنه من بخدا داداشم و خودمون ی جا بودیم بعضی وقتا تازه زنداداشم حالش بد بود میرفتم غذا بپزم براش اول میگفتم کجا هست فلان چیز با اینکه میدونستم کجاها میزاره میخاستم مثلا کسب اجازه باشه

1401/09/02 23:00

من کلادیگه مغزم رد داده ازدست کاراشون

1401/09/02 23:00

پاسخ به

راست میگ ولی بگما دور یا نزدیک فرقی نداره خدانکنه بخوان کاری بکنن چیزی بگن انجام میشه در هرصورت

اره
من دور زندگی و شوهرم رو گرفتم. خونه ماشین با بدبختی بدست اوردیم خانم بلند میشه میگه زن نیستی تو اگع زن بودی برا بچم بچه می آوردی نازا که شوهرم گفت نازاهم باشع زن منه من بچه نمیخوام به خودمونم مربوطه
گفت خوب رو مخت کار کرده
خوش حال بودم به مادرش جواب داد اهل این نیستم که میون منو خونوادش وایسه دوست دارم حرمت نگه دارع دنیا چرخ گردونه ولی خوشمم اومد

1401/09/02 23:01

من اولا هم خیلی غر میزدم هم خیلی گریخ میکردم بخاطرشون بعد دیدم نه اونا کددرست نمیشن بهتراینه من حساب نکنم حرفاشون

1401/09/02 23:01

پاسخ به

اوووو ن جدا خدا بخیر کنه من بخدا داداشم و خودمون ی جا بودیم بعضی وقتا تازه زنداداشم حالش بد بود میرف...

میگن خونه خودمونه انقد راحتن?

1401/09/02 23:01

پاسخ به

اره من دور زندگی و شوهرم رو گرفتم. خونه ماشین با بدبختی بدست اوردیم خانم بلند میشه میگه زن نیستی تو ...

هعی بگو اینحرفا نزن میچرخه میوفته گردون رو‌خودتون

1401/09/02 23:02

پاسخ به

اولاش با اینکه من هشت ساعت تا خانوادم فاصله دارم و اون دوساعت .میگفتن ک نمیدونم دعا گرفتن بچمون سیاه...

خوب گفتی

1401/09/02 23:02

پاسخ به

میگن خونه خودمونه انقد راحتن?

پناه برخدا? بگو صاحبش زنده باشه?

1401/09/02 23:02

پاسخ به

من اولا هم خیلی غر میزدم هم خیلی گریخ میکردم بخاطرشون بعد دیدم نه اونا کددرست نمیشن بهتراینه من حساب...

چن ساله ازدواج کردی

1401/09/02 23:02

پاسخ به

اوووو ن جدا خدا بخیر کنه من بخدا داداشم و خودمون ی جا بودیم بعضی وقتا تازه زنداداشم حالش بد بود میرف...

افرین عزیزم ولی طرف ما خوبا همیشه ادم ظالم هست

1401/09/02 23:03

اره ن ولی من از این لحاظ هم خواهراش میام خونمون مثلا یکبار درسال چون دوریم اونم عید

1401/09/02 23:03

پاسخ به

من اولا هم خیلی غر میزدم هم خیلی گریخ میکردم بخاطرشون بعد دیدم نه اونا کددرست نمیشن بهتراینه من حساب...

منم سکوت میکنم و تو تنهایب که گلایه میکنه شوهرم نیست جواب میدم و شوهرم هست نه

1401/09/02 23:03

یکم راحت نیستن

1401/09/02 23:03

پاسخ به

منم سکوت میکنم و تو تنهایب که گلایه میکنه شوهرم نیست جواب میدم و شوهرم هست نه

من وسواس فکری گرفتم از بس بهشون بها دادم

1401/09/02 23:04

پاسخ به

هعی بگو اینحرفا نزن میچرخه میوفته گردون رو‌خودتون

الهی امین
من نگذشتم خدا هم نگزره
نمیشینه بگه این زنه جون دوست داره پای تلوزیون از صب تاشب بیفته
میگه یه سر بهمون نمیرنن و اهل دوریه تو جمع نیست

1401/09/02 23:05

پاسخ به

پناه برخدا? بگو صاحبش زنده باشه?

چی بگم بخداافسردگی گرفتم هیچکس هم درکم نمیکنه شوهرمم میگه بیخیال ولی چقدر اخه

1401/09/02 23:05

الان ی دوره رفتم مشاور چون خیلی شوهرم بنده خدا اذیت میشد بخاطر من ک همش گریه میکردم گذشته جلو چشمم بود

1401/09/02 23:05

پاسخ به

الهی امین من نگذشتم خدا هم نگزره نمیشینه بگه این زنه جون دوست داره پای تلوزیون از صب تاشب بیفته میگه...

بگو من جمع هایی ک بهم حال خوب نده نمیرم

1401/09/02 23:06

پاسخ به

چی بگم بخداافسردگی گرفتم هیچکس هم درکم نمیکنه شوهرمم میگه بیخیال ولی چقدر اخه

واقعا نمیشه بیخیال بود من الانشم هی ناراحت میشم هی میخام کنترل کنم خودم میرم فیلم طنز میبینم یا بازی میکنم یا میشورم و میسابم

1401/09/02 23:06

پاسخ به

شده بودم افسرده شدید چون هیچکسو نداشتم کل خانوادم بوشهر هستن . بوشهری هستم

منم رد دادم دیگه دنباله حرف نمیگیرم
مامانمم حرمت گذاشت به خانواده شوهرش اخرشم سر فوت برادرم گفتن جلومون در نیومدن خوب مامان من داغ داشت پسرش رفته بود بیاد جلو شماها در بیاد نا سلامتی عمه و عمو مادر بزرگ بودید
منم میگم منم حرمت بزارم به این خوب بد نفهم ها

1401/09/02 23:07

مثلا ظهر زنگ زد میگ پسر من تو خونه هیچ وقت دندون درد و سرما خوردگی و سردرد نداشت عجیبه اونجا داره منم گفتم خب سردتر اینجا نسبت ب شیراز با همون دلیل ولی دلم گرفت نمیخاستم بی احترامیش کنم وگرن میخاستم بگم منم عزیز کرده و نازدونه خانوادم بودم ولی حالا باید با روان شناس خوب بشم

1401/09/02 23:08

پاسخ به

بگو من جمع هایی ک بهم حال خوب نده نمیرم

کاش حامله بودم
حامله که بودم می گفتم سرو صدا اذیتم میکنه نمی رفتم
جلو شوهرمم الکی می گفتم کمر درد دارم که ناراحت نشه

1401/09/02 23:09

ب شوهرم میگم میگ اینجا تو من مریض میشم تا صبح رو سرمی میرسی بهم خونه خودمون دندونم درد میکرد ی مسکن میدادن میخوابیدن خودشون منم تا صبح بیدار

1401/09/02 23:09