پاسخ به

کاش حامله بودم حامله که بودم می گفتم سرو صدا اذیتم میکنه نمی رفتم جلو شوهرمم الکی می گفتم کمر درد دا...

روزی چند دقیقه هم ک میری ها بشین و لبخند بزن هرچی گفتند بگو باشه درست میگین

پاسخ به

مثلا ظهر زنگ زد میگ پسر من تو خونه هیچ وقت دندون درد و سرما خوردگی و سردرد نداشت عجیبه اونجا داره من...

بگی و سه طلاقه ادم میکنن از خدا بی خبرا
ولی برا دختراشون دلسوزن

پاسخ به

بگی و سه طلاقه ادم میکنن از خدا بی خبرا ولی برا دختراشون دلسوزن

ای گفتی

پاسخ به

بگی و سه طلاقه ادم میکنن از خدا بی خبرا ولی برا دختراشون دلسوزن

اره دختراشون گناه دارن ظریفن ما فولاد زره?

خواهر خودت ناراحت نکن

من بعضی وقتا ابجیم باهام درد دل میکنه میگ خانواده شوهرمن من خونه نبودم کلید یدکی برمیداشتن میومدن خونم چیزی لازم داشتن میبردن میگفتن راحتیم

پاسخ به

روزی چند دقیقه هم ک میری ها بشین و لبخند بزن هرچی گفتند بگو باشه درست میگین

من میرم میشینم و چای هرچی برام بیاره هم نمی خورم
میام جلو شوهرم دوتا ظرف رو فقط اب می کشم
فائزه اون زمان مرد که همه کار میکرد و اخرشم نازا و تن پرورم کردید

بعد ی مدت مرده پخته تر شد حالا دیگ اوا اجازه میگیرن زمان همه چی حل میکنه فقط نزار زمان روح و روان و جسمتو داغون کنه

پاسخ به

اره دختراشون گناه دارن ظریفن ما فولاد زره?

میشینن خودشو دخترانش جلو شوهرم و برادرشوهرم میگن که خواهرشوهرم به مادرشوهرش فلان چیزو داده بردش دکتر
اگه برده مادر شوهرشم خوبه و خواهر شوهرامم جایی نمیشینن اب بره زیر پاشون
اینا میگن برا گوش پر کنب منم تکیه میدم به شوهرم گوشی دست میگیریم

پاسخ به

سلام گلی شما خوبین انشاالله که برید و بچتون رو سالم ببینید❤❤❤?

ممنون مهربون انشاءالله ❤️

پاسخ به

الهی فدات بشم ممنونم جان دل الهی امین????

عزیزدلی ?

پاسخ به

بعد ی مدت مرده پخته تر شد حالا دیگ اوا اجازه میگیرن زمان همه چی حل میکنه فقط نزار زمان روح و روان و ...

نه مادرم قربونش بشم من الهی این این همه حرمت گذاشت کور بودن ندیدن
منم به فکر خودمم نمیخوام فردا روز تنم استرسی بشه

خدا میبینه همه چیزو

پاسخ به

نه مادرم قربونش بشم من الهی این این همه حرمت گذاشت کور بودن ندیدن منم به فکر خودمم نمیخوام فردا روز ...

واقعا راست میگی

من شب عروسیم از فشار روحی دست و پام سر شده بود شوهرم میترسید

پاسخ به

من شب عروسیم از فشار روحی دست و پام سر شده بود شوهرم میترسید

?

چون من ته تغاری خونه بودم لوس و ناز نازی و مامانی یهو اومدم ی شهری پنج ساعت فاصله و تنها کسی ک داشتم شوهرم بود هرکسی هرچی میگفت خودخوری میکردم

عذابش فقط ب خودم رسید

در حدی بود یک هفته قبل عروسیم هی میگفتن ما ب ارایشگر گفتیم مارو از عروس قشنگ تر کن اونم گفته معلوم قشنگ ترمیشین

پاسخ به

در حدی بود یک هفته قبل عروسیم هی میگفتن ما ب ارایشگر گفتیم مارو از عروس قشنگ تر کن اونم گفته معلوم ق...

گوه میخوردن

منم میگفتم خدایا تا کجا?

شوهرم میگفت اونا بگن ولی همه ک میدونن کی بهتر میش میگفتن خداکنه فردا بچت ب پسرمون بکشه یا ب مادرشوهرم اخرش شوهرم گفت مگ زن خودم چشه ک ب بقیه بکشه

موهای منو خواهر شوهرم با خشونت پرت میکرد این برو اون بر اون یکی خواعر شوهرمم میگفت موهاش این تو رنگ کرده نه میگفت اره
بی سفت ها که همیشه حق با اونا هست
لعنتی ها

پاسخ به

شوهرم میگفت اونا بگن ولی همه ک میدونن کی بهتر میش میگفتن خداکنه فردا بچت ب پسرمون بکشه یا ب مادرشوهر...

اخی عزیزم

دوست و دشمنیشان معلوم نیست