نمیده بخدا آیناز بهش گفتم بدینش به من بچه میخواد راه بره گفت نه به تو نمیدم منم گفتم بذارینش زمین راه بره کلافه شده خانم بهش برخورد عوضی میگه به تو نمیدمش

خب اونم ذوق دارع میخواد راه برع، اینو باید بفهمن دیگ

خیلی هوووووف به شدت گفتم برو بابا تو ننت برات مهمه من فقط بچم

هیچی نمیفهمن من نمیدونم چه جوری سه تا بچه بزرگ کرده

خیلی پرویع میبینع شوهرتم هواشو دارع میخواد تورو حرص بدع

شوهرم بدتر میگه خب حساسن بذار حالا بغلش کنه دل پدرمادرمو نشکون حالیش نمیشه بچه کلافه میشه از دستشون

من جای تو بودم با این کارش تا بغلش میکنع ازش میگیرم 😂

فقط سه تا دارع؟

چ خوبه ک جاری و خواهر شوهر کم دارب

اصلا یکدنده ولجبازن فقط حرف حرف خودشونه جون منو گرفتن تا حالا یادم نمیاد واس اومدن مهمون خونم انقد اعصابم بهم ریخته باشه که امروز اینا اومدن بهم ریختم

اره سه تا بچه

برادرشوهر که هیچی کلا ترک خانواده کرده فقط خودش میره خونه مادرش یه سر میزنه با هیشکی رفت وآمد نداره

یه خواهرشوهر دیگه

خب آخه یک ماه اومدن ، انگار دو روزه که چیزی نگی

اینا خون دلن،

بابا خوب باشن بمونن دو ماه باشن ولی سرویس میکنن

منم تا حالا ندیدم زن و شوهری خونه زندگیشون ول کنن ب امون خدا

هرکس دیگه جای من بود یه چی بهشون میگفت برن پشت سرشونم نبینن اذیت میکنن

ن ب اون ن ب شوهر تو 😂

همینم مهمه ک رو مخن

واسه همینم میگم تو خیلی صبوری

من بودم تا حالا انداخته بودم بیرون 😂😂

خیلی خوبه ک صبوری خیلی

اینم شانس من پارسالم زاییدم اومدن خونم یک ماه بودن من تازه سزارین کرده جمع شده بودن خونم جون منو گرفتن بخدا همش میگم اینا انقد منو حرص دادن اون یک ماه شیرم خشک شد بخدا شیر داشتم ازبس منو اذیت کردن شیرم کم شد اینم امسال باز اومدن

ولی خیلی خودخوری میکنم چی خوبه همش حرص میخورم تو خودم باز میگم پدرمادرن دیگه خونه پسرشون کاش انقد اذیت نمیکردن