دوستان یزدی

52 عضو

پاسخ به

منم پایینش یکم تیز شده

من پاین کنار اومد ولی بالا خیلی میسوزه انگار تو منگنه بود ?

1402/03/08 00:37

پاسخ به

باورت میشه من تا حالا پدرشوهرم دعوت نکردم ?

تو دیگه چرا

1402/03/08 00:37

پاسخ به

خب توهم شام درست نکن بیان ی چای میوه بده همین

ما همیشه همین کار می‌کنیم

1402/03/08 00:37

پاسخ به

تو دیگه چرا

من دو سال ازدواج کردم بعد رفتم خونه خودم یکماه بعدش باردار شدم دیگه نرسیدم دعوتشون کنم

1402/03/08 00:38

نکن خواهر مثل خودش باش جواب سلام اسلام هست

1402/03/08 00:38

پاسخ به

شوهر من کلا میخواد خیلی خوب باشه هرچی چیزیش میگم حالیش نی

توهم جلوی شوهرت ب جاریت با خنده بگو هفته دیگه میایم خونتون البته اگر باهاش راحتی

1402/03/08 00:39

پاسخ به

خدا نکنه داداشم مثلا ی کاری بکنه اینقد گنده میکنه کارووو هی عین مته میره رو مغزم

بجز ایندفعه هیچ وقت در مورد خانوادش و خانواده خودم بحث و حرف نمیکنم

1402/03/08 00:40

پاسخ به

من دو سال ازدواج کردم بعد رفتم خونه خودم یکماه بعدش باردار شدم دیگه نرسیدم دعوتشون کنم

خب خسته نباشی دلاور الان ک میتونی یا بازم بارداری??

1402/03/08 00:40

پاسخ به

توهم جلوی شوهرت ب جاریت با خنده بگو هفته دیگه میایم خونتون البته اگر باهاش راحتی

نه خیلی راحت نیسم
خیلیم خانوادگی حرف در بیارن
من میگم اندازه ای ک اونا ب ما احترام میزارن باید ماهم همینطور باشیم
ولی شوهرم به حرف ننه ش هس

همش توقع میکنن زنت حامله شد شام بده
سیسمونی دیدیم شام بده
ایندفه میگه زنت مرد بیا شام بده

1402/03/08 00:41

پاسخ به

خب خسته نباشی دلاور الان ک میتونی یا بازم بارداری??

الان گشاد شدم نمیخوام کسی رو دعوت کنم ??

1402/03/08 00:41

پاسخ به

خدا نکنه داداشم مثلا ی کاری بکنه اینقد گنده میکنه کارووو هی عین مته میره رو مغزم

همشون همینن غیر ممکنه تو هر خونه ای نداشته باشیم مرد غر غر و رو اعصاب نرفتن

1402/03/08 00:41

پاسخ به

نه خیلی راحت نیسم خیلیم خانوادگی حرف در بیارن من میگم اندازه ای ک اونا ب ما احترام میزارن باید ماهم ...

دور از جونت عزیزم ولی ب شوهرت بگو چطور ما همش دعوت کنیم یبارم ما بریم؟ خونشون ببینیم اصلا هنری داره یا ن میخوام یبار برم خونه برادر شوهرم

1402/03/08 00:43

پاسخ به

دور از جونت عزیزم ولی ب شوهرت بگو چطور ما همش دعوت کنیم یبارم ما بریم؟ خونشون ببینیم اصلا هنری داره ...

پدرشوهرم گف عید برید خونه شون
منم به شوهرم گفتم عمرا پامو بزارم اونجا
که ن دعوتم کردن ن بچمو اومده ببینه
مگه سرراه افتادم
توام میخای ب حرف پدرت بری ...خوش اومدی

1402/03/08 00:45

پاسخ به

دور از جونت عزیزم ولی ب شوهرت بگو چطور ما همش دعوت کنیم یبارم ما بریم؟ خونشون ببینیم اصلا هنری داره ...

همه مثل هم نیستن گلم مثل کلوخ چش دار میشینه نگاهش میکنه تا بلند بشه بره خونش

1402/03/08 00:45

پاسخ به

الان گشاد شدم نمیخوام کسی رو دعوت کنم ??

خب دیگه جای حرفی نیست راحت باش ??

1402/03/08 00:48

من چند روز پیش خونه مادر شوهر م بودم جاریم بود گفت بالا هم بیا منم ب خنده گفتم تعارف شابدل العظیم میزنی میری سرکار من بیام تو پله بشینم اونم گفت راست میگی همین

1402/03/08 00:48

ولی من ب خنده میگم توهم بگو کم کم

1402/03/08 00:48

اه گند بزنن این نتو هی قطع و وصل میشه

1402/03/08 00:48

بعد هم من مادرشوهر ندارم زن پدرشوهرم دو دفعه دعوتم کرد و تمام دیگه اصلا نیامم سراغمم نمیگیره یکم زورمم میاد دعوتشون کن

1402/03/08 00:50

منم دوست ندارم یچیزی قاطی پاتی می‌کنم میزارم جلوشون همه هم میگن به به?

1402/03/08 00:51

پاسخ به

ولی من ب خنده میگم توهم بگو کم کم

اره باید یاد بگیرم
بخدا خیلی بی زبونم در برابر این قوم.
هرچی حرف زدنمه تو خونه هس

1402/03/08 00:51

بچا شما شوهراتون چیزی میخورن
جمع میکنن جلوشونو؟ یا عین رستوران رفتار میکنن

1402/03/08 00:52

ن بگو منم اوایل نمی گفتم دیدم ن اون قشنگ میگه منم گفتم پس منم میگم حالا هر چی میگه منم ب خنده میگم البته بعضی وقتا ک حرفش اذیتم کنه میگم

1402/03/08 00:52

پاسخ به

منم دوست ندارم یچیزی قاطی پاتی می‌کنم میزارم جلوشون همه هم میگن به به?

والا من ماهی برم خونه پدرشوهرم ولی اقه زن بابا شوهرم تیکه بارم میکنه که زده میشم از رفتن دیدنشون

1402/03/08 00:53

پاسخ به

بچا شما شوهراتون چیزی میخورن جمع میکنن جلوشونو؟ یا عین رستوران رفتار میکنن

قبلا یکم کمک می‌کرد الان نه

1402/03/08 00:53