برای سوختگی متاسفانه راهکاری بلد نیستم

پاسخ به

شکمت اندازه اون موقعی ک نه ماه بودم هست الان

خداروشکر ما دوستی نداریم اولا دوتاداشتیم خیلی رو مخ بودن کات کردیم

پاسخ به

راست میگه فاطمه اونا در تمام بارداری فعالیت کردن من پامی‌شم انگار استخوان هام رو میشکنن

ماها شلیم اتفاقا زود باز میشیم

داداشم خیلی بدغذاست کلی از غذاها رو‌ نمیخوره مامانم مجبوره دو نوع غذا درست کنه وسط این‌ همه کار ، نمیتونم تحمل کنم همش غر میزنم هم سر داداشم هم سر مامانم‌که بد یادش دادی هیچی نپز

پاسخ به

خدا ازمون بگذره ?

آخه عزیزم ما خودمون قربانی شرایطمون هستیم

پاسخ به

چند بود

دو ساعت بعد غذام همیشه 110 اینا بود دو سه روزه رفته رو 125 ، البته با دستگاه ، جواب آزمایشم آماده نیست هنوز

پاسخ به

دوستان چرا میگن بچه تو 8 ماه خطر داره دنیا بیاد شنیدین؟

اون برای قدیم بود ، بچه هر چی هفته‌ش بالاتر شانس زنده موندنش بالاتر میره‌و بستریش کم‌میشه با وجود پیشرفت علم

گفت تا اسهال شدین آب سیب بگیرین بزارین سیاه بشه بعد موز بزن توش سریع جمع میکنه

پاسخ به

یعنی بمونه رنگش تغییر کنه؟

آره گفت هر موقع اسهال شدی این کار بکن

پاسخ به

من از اینا سر در نمیارم درموردش اطلاعاتی ندارم یعنی بچه های هستن که از خون تو شوهرت هستن؟

دوستانی که آی وی اف انجام میدن بیشتر از یکی سلول تخم براشون میسازن ، یکیشو به رحم انتقال میدن ، بقیه رو فریز میکنن که هر وقت باز خواستن باردار بشن دیگه مراحل اولیه لقاح رو نخوان دوباره انجام بدن، سلول تخم آماده دارن

پاسخ به

اشکال نداره شیاف محکم میکنه دهانه رحمو

شما شبی یدونه میزارید.؟

پاسخ به

ببین یه چی بگم خیلیا چون نارسایی ندارن اصلا افت نمیکنن اونایی از نارسایی مطمئنن ک سابقه داشتن منو شم...

آره مهم اینه که نارسایی نداشته باشیم طول کوتاه به تنهایی مشکل نیست

بچه ها انقباض چ جوریه

پاسخ به

عزیزم شما قبل بارداری میدونستی دوشاخ هستی؟ توبارداری اذیت نشدی؟ من پنجشنبه عکس رنگی گرفتم گفتن دوشاخ...

خواهر شوهر من بعد سه تا بچه عکس رنگی گرفته بود
بهش گفتن بچه نداری نه وضعیت زحمت خرابه دوشاخه
گفته چرا سه تا دارم??

من فکر کنم خودم الان یه متخصص زنان زایمان هستم ??
دیگه شورشو درآوردم ?میرم سرم میزنم یکم جان میگیرم دوباره میام

امروز تو بیمارستان یه زن 45سال 38هفته بود اومده بود زایمان
بعد چنان مثل شیر راه می‌رفت انگار نه انگار باردار یه دختر بزرگ داشتا
اونوقت من مثل موش از دل درد دارم میپیچم به خودم میگم دکتر اسهالم چنان از خودم خجالت کشیدم گفتم زایییدیا?

پاسخ به

نیکا چی شد

خداروشکر شرایطش اوکیه باید خودشو تقویت کنه فقط

خواهرشوهرم رفته بود عروسی پاشده مادرشوهرم با خودش اورده?آخه مادرشوهرم هی به شوهرم زنگ میزد میگفت بیام از مریم نگهداری کنم خونرو تمیز کنم حالا من خووووو عمرا برم خونمون اصلا روم نمیشه دراز بکشم بگم اون کار کنه اما حرصم گرفته میره خونمون پیش شوهرم مادرشوهرم خدایی خیلی زن خوبیه ولی خیلی حساس شدم اصلاااا دلم نمیخواد وقتی نیستم بره خونمون

پاسخ به

خواهرشوهرم رفته بود عروسی پاشده مادرشوهرم با خودش اورده?آخه مادرشوهرم هی به شوهرم زنگ میزد میگفت بی...

اشکال نداره وقتی میگی خانوم خوبیه
زیاد حساس نشو ، اومده خونه پسرش دیگه ، همونطور که مامان شما یوقتایی در نبود شوهرت میاد خونتون

پاسخ به

انشالله دلش برام میسوزه بعد ده سال نی نی مو سلامت میذاره بغلم

انشالا اصلا استرس نداشته باش الان دیگه ماشالا هفتت خوبه آمپول ریه میزنی خیالت راحت میشه

بچها شما واکسن کزاز زدین؟

پاسخ به

منکه دور هستم به کسی هم نگفتم استراحت مطلقم

خوشبحالت بخدا نعمته

پاسخ به

منم همش خوابیدم چرااینجوری نشدم?

ایشالا ماه آخر که سنگین تر بشی ?
همه‌چیز آدم میبینه که شاخ در میاره

اگه مطلق نیستی که نگران نباش

پاسخ به

اره دکتر من هیچی نداد حتی خودمم گفتم برا همون میترسم حرکت میکنم

بمن از هفته های پایین آسپرین و داد گفت شریان رحمی ات تنگه