????آوردیم غذا بخوریم من ومامانم و بابام محمدسبحان شیر خواست دادم غذا یکم خوردم رید تا بیام عوض کنمش جیغ که زود باش از اونور بابام غذاشو خورد نشسته کنار میگه چای بدین به من خو مرد بزرگوار ???ندیدی خسته شدیم پاشو یه چای بریز دیگه لنگان لنگون مامانم چای آورد باز میخواستم من پاشم گفت خسته شدی خودش پاشد میخواست بشینه بابام میکه لیمو نزاشتی کنارش???????در اینحد
1402/02/25 00:10