عموم از خونه.ش انداختم بیرون
عمم سر مریضی آقام گفت داداشات حق ندارن بیان زیر تابوت بابامو بگیرن
اون یکی خو از خونه انداختمون بیرون یه سال تو زمستون رو پوکه زندگی کردیم
باز همین میخواست از بابام شکایت کنه بیست تومن داده بود بابام ماشینشو دراره انتظار از کل ماشین شریک باشه درحالی ک بابام گفت سود این دوماه ک پولت باهام بود میدمش
باز همین کادویی برا داداشم گرفت زنش گفت اگه میشه طرحشو عوض کن شبیه سرویس خودم بشه زنش دادش ب خواهر خودش
باز همین آبرومو برد پیش محسن قرضی داشتیم پیام داد محسن گفت پولمو بدین
1402/10/13 01:59