پاسخ به بعضی وقتا لج میکنه یا وقتی میره دیدن مادرش تو گوشش میخونه
الان خود من یادم پدر بزرگ الیاس اون زمان که اوایل ازدواج ام بود اومد تو کلینیک ام کلی باهام حرف زد بابت اینکه لطفاً تو رو خدا گاهی الیاس رو بیارین ما ببینیم و الیاس و ازمون نگیرین و بعد مادر بزرگ الیاس اومد من یادم اون زمان الیاس رو با خودم میبردم کلینیک بعد یک روز مادر بزرگش اومد و خلاصه که نشست شروع کرد به حرف زدن درباره الیاس و بعد رفت بعد دایی الیاس اومد خاله الیاس اومد اومدن باهام حرف زدن درباره اینکه بزار الیاس و ببینیم بعد چند وقت فکر کردن به خاله الیاس پیام دادم که هر هفته پنجشنبه جمعه ها الیاس و میبرم پیش شون
1402/03/24 03:11