گروه روانشناسی و پزشکی

313 عضو

دوستان بیاین از الان یک کاری کنیم و از این به بعد هر کسی که دوست داره کار هایی که روزمره اش رو بگه

1402/03/24 22:12

ینی چی اخه من از این گروه میرم بیرون دوباره اد میشم

1402/03/24 22:13

من امروز طبق معمول ساعت 2 صبح بیدار شدم
2تا ساعت 4 درحال ردیف کردن پرونده ها بودم بعد یکم طراحی و نقاشی کردم و مجسمه رو درست کردم و تحویل مشتری دادم و ترشی و مربا و صابون ها و کرم پودر ها رو آماده کردم و تحویل مشتری دادم خلاصه که تا ساعت 6 کارام و کردم و ساعت 7 همه ی بارا رو به مشتری ها تحویل دادم و یکم ورزش کردم حموم رفتم و خلاصه که به کارهام رسیدم همین آرایش کردن و شستن دست و صورت و...... بعد بچه ها رو بیدار کردم و یکم امروز که انرژی داشتم آهنگ گذاشتم و رقصیدیم ? بعد دایی الیاس اومد دنبالش و بعد هم مادر دوقلو ها اومد دنبال بچه ها و امیر و دنا و دنیز و ونیث رو رسوندم مدرسه شون بعد با ماهوراه رفتم به کارای دانشگاه ام رسیدم بعد رفتم کلینیک امروز خوشبختانه تونستم شش نفر رو ببینم و باهاشون حرف بزنم بعد رفتم بیمارستان و به کارهای شیمی درمانی ام رسیدگی کردم و ماهوراه رو دادم به خواهرم و خلاصه که بعد تموم شدن کارای شیمی درمانی ام رفتم دنبال بچه ها الیاس که شب خونه دایی ش موند برکه و چشمه هم پیش مادرشون موندن و خلاصه که طبق معمول ساعت 9 شب کارام تموم شد و بچه ها رو خوابوندم با دوسه تا از بیمار هام بعد کلی قطع و وصل شدن نت ام و هنگ کردن گوشیم خلاصه که تماس تصویری گرفتم و از حالشون با خبر شدم چند نفرشون هم بهم پیام دادن و زنگ زدن و منو از حال خودشون با خبر کردن ☺ و الان تازه رو تخت دراز کشیدم و دارم با شما مامانای گل صحبت می کنم

1402/03/24 22:35

پاسخ به

ینی چی اخه من از این گروه میرم بیرون دوباره اد میشم

جانم گلم چی شده عزیزم

1402/03/24 22:38

پاسخ به

الهی عزیزم نگران نباش گلم با گریه کردن که چیزی درست نمیشه گلم نگران نباش باهم آروم آروم پیش میریم و ...

چیکار کنم اصلا درست نمیشه رفته به مادرش گفته که بعد اومدن بچه بفرستمش بره مادرش اومد بهم گفت من نمیزارن این کارو بکنه ولی تو درست شو کاراشو انجام بده من انجام می م ولی باز بهونه میگیره

1402/03/25 02:14

کسی هست زندگی کجایی به دادم برس دارم میمیرم از قصه بهش پیام بدم یا نه چیکار کنم خودش شب کاره

1402/03/25 02:15

پیش مشاور هم رفتین

1402/03/25 02:15

پاسخ به

نه دارم این جا با زندگی حرف میزنم

کاش شوهرتو ببری پیش مشاور

1402/03/25 02:18

بنظرم شوهرت باید بره

1402/03/25 02:19

چند همسری واقعا سخته

1402/03/25 02:19

و اگه خدایی نکرده شوهرت بخواد زن دومو بگیره بنظرم طلاق بگیر چون دور از جونت تو میشه یه مرده ی متحرک

1402/03/25 02:20

اینجوری واقعا عذاب اوره

1402/03/25 02:20

ببین چرا شوهرت ب این فکر افتاده بهش محبت کن درکش کن باهاش تفریخ برو یکاری کن ک حال دلش کنارت خوب باشه

1402/03/25 02:20

پاسخ به

ببین چرا شوهرت ب این فکر افتاده بهش محبت کن درکش کن باهاش تفریخ برو یکاری کن ک حال دلش کنارت خوب باش...

دارم سعی میکنم بنظرت الان بهش پیام بدم

1402/03/25 02:23

پاسخ به

دارم سعی میکنم بنظرت الان بهش پیام بدم

ببین دردش چیه

1402/03/25 02:24

بهش بگو ک دوسش داری بهش بگو از اینکه دارین سه نفره میشین لذت میبری

1402/03/25 02:25

می‌خوام بهش بگم امروز حرفی که زدی از ته دلت بود بهم گفت که دیگه بهم حسی نداره

1402/03/25 02:25

پاسخ به

می‌خوام بهش بگم امروز حرفی که زدی از ته دلت بود بهم گفت که دیگه بهم حسی نداره

عزیزم تو اخلاقات شوهرتو بهتر از هرکسی میدونی

1402/03/25 02:26

ولی اگه بگه اره واقعا میشکنن

1402/03/25 02:26

م

1402/03/25 02:26

من الان بگم پیام بده شوهرتم در جواب بده اره همش از ته دل بود و... تو دیگ اصلا اون ادم سابق نمیشی

1402/03/25 02:26

اگرم بگه ن از ته دلم نبوده تو میتونی با عشوه و دلبری هات خودتو تو دلش جا کنی

1402/03/25 02:27

واقعا ادم میمونه چی بگه

1402/03/25 02:28

من جات بودم ب هر طریقی میبردمش مشاوره

1402/03/25 02:28

یه چیزی بگم من بودم پیام میدادم حداقلش ادم تکلیفش با خودش روشن میشه
ولی بزار زندگی بیاد ببین نظر اون چیه ب هر حال اون یه مشاوره

1402/03/25 02:30