پیش دستی های مزوه و چای موند کلا ویرانه بود خونم به شوهرم میگفتم ای کاش خودم جارو میزدم ازش نمیخواستم بیاد کمکم اینهمه ریختو پاش نمیشد

????????

پاسخ به

پیش دستی های مزوه و چای موند کلا ویرانه بود خونم به شوهرم میگفتم ای کاش خودم جارو میزدم ازش نمیخواست...

والا

پذیرایی تمیز بود ولی اشپزخونه ترکیده بود

الانم زنگ میزنن کمک خواستی بگو منم میگم شوهرم هست همه کارارو میکنه

حالا هیچ کاری نمیکنه هااا

من خودم خونه تمیز میکنم فقط یه روزایی مامانم میاد جارو میزنه

از ترسسس که کارم زیاد نشه نمیگم بیان کمک

پاسخ به

الانم زنگ میزنن کمک خواستی بگو منم میگم شوهرم هست همه کارارو میکنه

بهتر همینو بگی تا بیشتر برات کار درست نکردن

پاسخ به

از ترسسس که کارم زیاد نشه نمیگم بیان کمک

بالاخره به عنوان مهمان میاد دیگه توقع پذیرایی داره

پریروز زنگ زده میگه هوس چی کردی بیام برات درست کنم

?????

نمیگه درست کنم برات بیارم

پاسخ به

پریروز زنگ زده میگه هوس چی کردی بیام برات درست کنم

بگو خب تو خونه خودت درست کن

گفتمممم هیچییییی

من یکی دیگه تو اشپزخونه ام اشپزی کنه انگار همه چیو بهم میریزه

من خودم هرچی بگیرم میزارم سرجاش هنون لحظه

میگم خونم کاروانسرا بود شوهرم یه اخلاق خاصی داره سفره داره اینا عادت کرده بودن هفته ای یکی دوشب شام باشن خونمون

الان بهشون سخت میگذره

هی پیشنهاد میدن

?????

پاسخ به

میگم خونم کاروانسرا بود شوهرم یه اخلاق خاصی داره سفره داره اینا عادت کرده بودن هفته ای یکی دوشب شام ...

بابا گرونیه الان نمیشه دیگه از این سفره داری ها انجام بدی

شوهرمم حالمو میبینه دیگ زیاد کسی رو تعارف نمیکنه

ادمم باید درک داشته باشه

بخدا من 3روز خونه مامانم بودم با اینکه خونه خودمه بازم سختم بود