سلام خانوما میدونم اینجا سوالم بی رابطه من یه جاری دارم همش موقع خوردن هستش وقت کار و سختی نیست ده روز بود خونه مادرشوعرمو مهمون میخاست بیاد تو این ده روز من و شوهرم بدو بدو کردیم خریدم شستیم تمیز کردیم نیومده کمک بلند شده با مهمونا اومده و اومده مثل طلبکاران وسط وایساده بهش میگم بچه هاتون از آشپزخونه ببر بیرون آب جوش اینا هست بهش بر میخوره به من میگه تو باید زنگ میزدی من میومدم کمک مگه روزای دیگه من بهش زنگ میزنم میاد اونجا برای خوردن مادرشوعرم میگه خودتو با اون یکی نکن اون نمیتونه کار کنه منم زورم میگیره میگم چرا میتونه خوب بخوره من هر وقت میرم اونجا خونه مادرشوعرمو باز حواست میکنه ازم که قبل شام اومدی یا بعد شام دعوت کردن یا خودت اومدی از شما این سوالو جاریت بپرسم ناراحت نمیشی میشینه تو مهمونی من براش چایی بیارم تو دست بچم چیزی میبینی برای بازی میگه بده بچه منم بازی کنه در صورتی که خونه اون به خونه مادرشوعرمو نزدیکه اما مادرشوعرم انگار خولیای منو نمیبینه میگه به زبون دستت درد نکنه انگار از من توقع خوبی و کمک دارن از اون نه میام رفت و آمدم قطع میکنم با مادرشوعرم اینا شوهرم روزگارمو میگیره خلاصه تو مهمونی جاریم خیلی اذیتم کرد
1403/08/22 16:49