بخدا شاید باورتون نشه .بابام چهل روز مرده بود تو همون بدبختی من نمیدونم چم شده بود فقط الکی الکی میگفتم من طلاق میخوام من نمیرم طوری ک مراسم بابام دیگه مراسم نبود ک شده بود جلسه اصلا کسی گریه نمیکرد همه نشسته بودن برا من تصمیم میگرفتن و نظر میدادن .بعد شوهرم فهمیده بود من ی مرگمه رفته بود شیراز پیش کسی اینه بینی کردع بود گفته بود سریع برو تو خاک پدرزنت دعا گذاشتن .خلاصه شوهرم و دایم رفته بودن ی خورده ک کنده بودن دیدن چندتا دعا تو پلاستیک گذاشتن اونام اتیشش زدن .منظور اینجاس اونا از مرده هم نگگذشتن
1402/03/09 16:38