به نظر شما من باید چیکار کنم

ای خدا

دقیقا منم اینطور شدم

حالا تو یه خونم هستیم🤦‍♀️

راه پلمون یکیه

روزی دو سه بار میان بالا🤕

وقتی بچه سرحاله و رو کیفه میخوانش ولی امان ازینکه مریض شه دیگه پیداشون نیس

تولیست رد بزار ک حتی نبینی شمارشونو والا بگو من ب اندازه کافی سرم شلوغ هست بیکار نیستم بیام حرفای شمارو بشنوم

تا بچه نمیاوردی ک هزارتا حرف میزنن من تا میگم دلم داره قش میره براخواب میگن خب نمیاوردی کی گف بیاری خب همین تیکه متلکای شما دیوثا بود ک هرروز میگفتین چرا نمیاری چرافلانه همه بچ دارن الا شما

حالم ازاینک برم باهاشون تو ی ساختمون بهم میخوره ب من گفتن بیا ی سال باهم زندگی کنیم تا اجاره ندین گفتم مگ مغزم و ازسرراه اوردم یااعصابمو ک بیام باشما تویه خونه شده ماهی 10تومن اجاره میدم ولی باشماهمخونه نمیشم

اگه شوهرت با این موضوع مشکلی نداره بلاکشون کن که شمارشونم نبینی
والااااا

وای گفتی 😩

آخ گفتی

من تا میام ی چیزی بگم مادر شوهرم خیلی با لحن بدی میگه خودت میخواستی همیشه از اولش میگفتی کاش دوقلو بار دار بشم من

مشکل اصلی شوهرمه رفتار اون با من باعث شده اینا هوا برشون داره اینجور با من رفتار کنم

کلا بعد بچ زن و شوهر هزار درجه باهم فرق میکنن

ما ک هرروز توبحث و دعواییم

حالا توبارداری هرروز براش گریه میکردما

الان سایشو باتیرمیزنم

مثلا چکار میکنه ؟

دقیقا حرف دلمو زدی 😝 ما هم هر روز بحث داریم حتی سر چیزای بیخود

بعضی وقتا اینقدر خسته میشم ول میکنم میام خونه ی مامانم مثل الان
نه به قهر ها فقط از خستگی و بحث
تازه فهمیدم تفاهم نداریم 😂

البته من خودم خیلی بی اعصاب شدم

من بخوام جمع کنم برم خونه مامانم ی روز کامل باید فقط وسایل جمع کنم براهمین حوصله این کارا ندارم چون خوش بحالش میشه بعد خونه تخت میخوابه من اونجا بااینا مکافات دارم

ای گفتی اصلا الان نمیتونم من تحملش کنم ازبس بچ ها اذیتم میکننا حوصله خودمم دیگ ندارم چ برسه اون