مامانا دعایی هست برای نرفتن به یه سفر .کنسل بشه یه سفر درویش داریم سفر شمال باعده ای ازدوستامون من به هزارویک دلیل دوست ندارم نه خودم برم نه شوهرم .بچه کوچیک دارم که تازه مریض بود داره خوب میشه میترسم مجدد مریض بشه دوم بچه ام خیلی شیطونه کار خطرناک میکنه یه جا بند نمیشه پس بهم خوش نمیگذره شوهرمو همکاری نمیکنه میگه من میخوام برم مشروب بخورم قلیون بکشم وآب تنی کنم پس مسئولیت بچه کامل بامنه شوهرم منم یه اخلاق داره آدم که میبینه به من به بچه اهمیت نمیده میگه ولش کن بزار بره بچه من نمیتونم بیخیال باشم خدایی ناکرده اتفاقی واسه بچه بیوفته حرف گوش نمیده کار خودش میکنه شوهرم بچه روول میکنه اهمیت نمیده تازه منوضایع ام میکنه جلوی جمع دعوامونم ممکنه بشه حتا .ازیه طرفی مشروب و قلیون بخوره وبکشه دیگه بدتر که من دوست ندارم شرط ازدواجم بوده ولی زیر پا گذاشته شما بودید بااین شرایط چکار میکردید توروخدا دعایی بگید هنوز وقت دارم بخونم جورنشه ازطرف اونا باشه که شوهرم نتونه دیگه چیزی بگه
1403/06/13 10:55