مامان های دوقلو(مخصوص مادران زایمان کرده)

178 عضو

من اومدم خونمون شام درس کردم و بچه هام باز گریه میکنن
شام نخوردم دوتا شوهرم لقمه گرفت داد

1402/04/16 00:34

چندتا قطره دایمتیکون بده پستونکم بذار دهنش بذار روپاهات تکون بده

1402/04/16 22:55

پاسخ به

تصویر

جاااانم
تورو میخوابونه و نمیخوابه

1402/04/16 23:41

پاسخ به

منم دکترگفت روزانه 10قطره بدی...

من رفتم چند روز پیش یادم رفت از دکتره بپرسم

1402/04/17 09:11

پاسخ به

بچها کشیدن بخیه درد داره؟

ن اصلا حس نمیکنی

1402/04/17 10:17

دوقلو میگ پیدا نکردم یکی خریده اگه موندن داخل یکی هم بخره

1402/04/17 21:41

پاسخ به

بچها شما از چن ماهگی تنها شدین

از 45 ب بعد

1402/04/17 23:35

پاسخ به

من فقط وقت میکنم به بچها برسم کارا خونه و آشپزی مامانم انجام میده الان نمیدونم چکار کنم اگه بره

واقعاادم میتونه ب دوتا بچه برسه؟

1402/04/17 23:35

چه خبرا

1402/04/18 10:47

پاسخ به

من یکماه قبل تولددخترام فوت شد، اگرم حالابودش همش میگفت دخترزاییده وخیلی حرفا

مادرشوهر منم پسر دوست بود.منم دوتاش دخترن. اگ زنده بود ازین بابت ناراحت میشد ک دوتا دختر اورده...تازه جاریمم بارداره اونم دختره
البته یک قل منو دکترا درست تشخیص نمی دن ک پسره یا دختر در انتها میگند هر دوش دختر
ولی مادرشوهرم اگ زنده بود خیییلی نگران این موضوع بودم ک بگه عییی این همه زحمت آخرش دختر

1402/04/18 19:28

پاسخ به

مگ‌چن بار باید رفت؟

هرقدر که اونا بگن

1402/04/19 10:01

پاسخ به

شهرما اپتامیل نیست به جاش چی بگیرم

از دکترشون بپرس. اپ تامیل خیلی بد گیر میاد . شهر ماهم بسختی. یه روز شوهرم داروخانه های سطح شهرو رفته. دو تا گیر اورده

1402/04/19 12:36

پاسخ به

اره دقیقا کتف راستم هست اره صدرصد ک از بچه ها هست

جالبه من الان چند روزه اومدم خونه ی مامانم هروقت بچه‌ها بیدار میشن و گریه میکنن بابام باهاشون حرف میزنه اونا ساکت میشن??یکم دردام کم شده کمتر بغلشون میکنم

1402/04/19 12:43

پاسخ به

ممنون ازاحوالپرسیت حمیراجان، خداروشکراینسری دکترگفت چشمهاشون کامل شده دیگه باراخربودوتماممم شد، شنوا...

زهرا جان خیلی خوشحال شدم برات..من بچه هامو یک ماهگی یکبار بردم فارابی واسه شبکیه یکبار هم اکو قلب یکبار سونو مغز و لگن و شکم و هیپ دوبار هم شنوایی سنجی..تازه که به دنیااومده بودن دوهفته یکبار میبردم پیش متخصص..ازمایش کف پاشون هم که چهار مرحله بود هی میبردم بهداشت..خداروشکر همه‌ چیشون هم سالم بود..هووووووف بلاخره اون روزا تموم شد باورم نمیشه

1402/04/19 18:47

خانوما
من صبحها زیر دلم درد داره و یکم فشار ب واژن و مقعدم میاد بعداظهرا بهترم یکم
خطرناکه

1402/04/19 22:24

پاسخ به

سلام مامانا وقتتون بخیر خداقوت

سلام عزیزم خوبی کوچولو هات چیکار میکنن؟

1402/04/20 10:02

پاسخ به

منم الان مامانم اومده منتظرم دخترا بیدار بشن ببرمشون حموم

منم شب میبرم

1402/04/21 18:52

پاسخ به

منم خونهدمامانم خیلی پیش اومده باهاش حرفم شده ولی بازتحمل میکنم تابستون رواینجاباشم خونه خودمون آب ن...

میفهممتتت کامل
منم با وجود پسرم گاهی با مامانم حرفم میشه ولی باید دندونم رو روی جیگرم بزارم حرفی نزنم.
خواهرم از ایتالیا اومده برا کارای پایان نامش...اون روز همه داشتن پفک می خوردن دلم خیلی پفک خواست.منم یه مقدار برداشتم خوردم باز دلم خواست یه مقدار دیگه...اینقدر بیخ گوشم خوند آره فشار داره بعد پفک می خوره...اینقدر گفت گفت منم عصبانی شدم دستمو کردم تو پفکااا و یه مشت گنده خوردم.. بعدش مامانم کلی بهم چیز گفت...اره این چه طرز برخورد با خواهرته....منم بحثتم با خواهرم شد.گفتم مگه من بهت گیر میدم چیکار بهم داری؟ گفت پاشو برو خونت من بعد کلی وقت اومدم خونه مامان چه گیری کردم یه زن باردار با یه بچه ساله خونه مامانه ونگ ونگ پسرت خستم کرده....
منم گفتم اینحا خونه مامان منم هست باید بتونی بسازی...گفت برو خونه خودت منم گفتم نمیرم دلم می خواد اینجا باشم...
خلاصه این خواهرم اینقدر رو مخمه کاش زودتر برگرده همون جایی ک بود

1402/04/21 20:14

پاسخ به

ان شاالله فرشته های آسمانی کمکت حالت باشند و بچه هاتو آروم کنند.ان شاالله به هیچ کی نیاز نداشته باشی...

اره انشاااا بخداتوان ندارم دیگه همیشه میگم خداکنه محتاج کسی نشم هیچکس ب داد ادم نمیسوزه جز خودش

1402/04/21 20:35

هزار بار ب شوهرم گفته عکس بفرست منم الکی میگم یادم رفته اگه بحث عکس نگاه کردن باشه منم نگاه میکنم چن روز خودش گفت بیار نگه نداشت عوضی

1402/04/22 01:37

الان خسته ترینم

1402/04/22 09:46

انقدر بدم میاد بقیه درمورد شیر دادن نظر میدن

1402/04/22 12:27

پاسخ به

من بدبخت الان تو همین شرایطم دیشب تنها شدم راحت شدم بخدا

من سر پسرم .الرژی داشت هرچی شیرمو می خورد بالا می اورد...مادرشوهرم میگفت بده بده طوری نیست....مامانم برگشت گفت نخواسته بدی ...بچه داره بالا میاره شیرت بهش نمیسازه...بچه رو مریض می کنی...منم دیگ شیرمو ندادم.مامانم بنده خدا هم سن داره هم سواد قرآنی داره ولی اینقدر شعور و درکش باالاس اینقدر بهم گاهی ارامش میده....
اگ مامانم نبود این فامیل شوهر دیوانم کرده بودن.
دختره بیچاره تو همین فامیل شوهرم شیر نداشت.شیرش کم بود بچش همش گشنه بود مادرشوهرش اینقدر زورش کرده بود ک باید شیر خودتو بدی....
بعدش مواد مغزی ب بچش نرسید تا اخرم شیرخودشو داد...
الان بچه بنده خدا 4 سالشه اوتیسم گرفته
اینقدر پسرش خوشگله....گریه می کنه نفرین می کنه
بهش گفتم یعنی خودت عقل نداشتی اخه چرا شیرخشک بهش ندادی همیشه ک مادرشوهرت پیشت نبود...
گفت ازمایش دادم ژنتیکی نیست از کمبود مواد غذاایی هست ک نتونسته شیر مادر جواب گو باشه.
من پسرم الرژی داشت پدرم درومد همه شیرا رو امتحان کردم هرشیری می دادم تمام صورتش می ریخت بیرون و پر دونه و می خارید.
خواهرشوهرام هرچی گفت بچت شیرخشکی میشه گفتم مامانم میگفت به درک...بشه
دخترم داره نابود میشه بچه گشنشه...
اخر شیر خشک نئوکیت که سازمان غذا دارو فقط با نسخه دکتر میدند بهش دادم.
آزادش خیلی گرون بود.
اونو ک می خورد دونه نمی زد.

1402/04/22 12:54

پاسخ به

من ک تا شبا میرفتم خونه پدرشوهرم بچه ها گریه میکردن فوری همشون میگفتن وای گشنشونه اخر ی بار بهشون گف...

اره واقعا منم مادرشوهرم تا میخواستن گریه کنن میگفت گشنشونه. با وجودی شاید همون موقع شیر خورده بودن.

1402/04/22 13:16

اونا دایه مهربونتر از مادرن.?

1402/04/22 13:17