پاسخ به من دیروز از بعد از ناهار که برنج و خورشت و بامیه خوردم .شیرمو ک قل کوچیکه می خورد....اونو بهش شیر دا...
آخ مرینا جان میدونم شرایط سختی داری من اگه بیام پیوی بهت زندگیمو بگم بخدا اشک روت خشک نمیشه?ولی یه نصیحت از من همیشه ذکر بگو که صبرت بره بالا اصلا اصلا اصلا سر پسر بزرگت داد نزن بعداً داستانها داری با این کار،اون فقط میخواد یجوری با شرایط کنار بیاد بزار آروم آروم خو بگیره خودش خوب میشه بخدا،اونم بچه س باورت نمیشه اگه بگم من حتی تا دوماه شوهرم همینجوری شده بود اصلا نگاه میکردی من از شدت خستگی و اینکه نمیتونستم یه لحظه برای خودم باشم و دردایی که داشتم شده بودم انبار باروت،پسرامم همینطور،شوهرمم از دست بدهی ها خستگی کار غرغر های من حال خراب من زرت و زرت دکتر بردن بچه ها دیگه شده بود انبار باروت همه به یه جرقه ی کوچیک منفجر میشدیم یکی روی یکی دیگه یکی رو سر خودش ولی همش گذشت برای تو هم میگذره،فقط صبر صبر صبر قربونت برم♥️♥️♥️
1402/07/02 10:37