The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

بارداری با بچه کوچیک

112 عضو

چسبندگی خیلی سخته اگه دکترت خوب نباشه چسبندگی میگیری

1403/06/15 14:53

آره می‌دونم چی میگی دردش زیاده

1403/06/15 14:53

خودم دو روز بستری بودم

1403/06/15 14:53

سه چهار روزم بچم

1403/06/15 14:53

باشکم پاره بالا سرش بودم

1403/06/15 14:54

من برا همین ترسیدم به شوهرم گفتم حتما باید دکتر خودم بیاد برا عمل آخه من به خاطر دستگاه باید میرفتم دولتی تو دولتی هم همه دانشجو معلوم نبود چجوری عمل کنند اما دکتر خودم اومد طوری عمل کرد که تو بخش مادران هرکسی بخیه هام میدید می‌گفت خوش به حالت دستش خیلی سبک بود

1403/06/15 14:54

من ده روز بستری شد پسرم دیابت داشت بچه رو خفه میکرد ریه ها رو درگیر کرده بود

1403/06/15 14:55

منم همون دکترقبلی ام خودش عمل کرد اونم بخیه هامو زده هیچی معلوم نیست

1403/06/15 14:55

ولی مارفتیم خصوصی

1403/06/15 14:55

70پول دادیم

1403/06/15 14:55

دولتی پدرمو در آورد تو اون یک ماه

1403/06/15 14:56

اما من اصلا اذیت نشدم همه فک میکردن طبیعی هستم پرستارها میگفتن مامان رضا اومدی پیک نیک خخخ

1403/06/15 14:56

سزارین دست دکتر خوب باشه درد نداری من شکم اول همون اولین بار راه رفتم درد داشتم بعدش ریلکس
ولی ایندفع نه خیلی سختی کشیدم

1403/06/15 14:57

من دکترم گفت چون دیابت داری تا جایی بتونم طوری عمل میکنم که اذیت نشی وعفونت کنه وزخمت خوب نشه خود دکتر باورش نمیشد فرداش که اومد دید من حالم از همه بهتر هست

1403/06/15 14:57

دیابت خیلی سخته

1403/06/15 14:57

به خاطر چسبندگی بوده اذیت شدی

1403/06/15 14:57

آره مخصوصا انسولین

1403/06/15 14:57

الان کسی هست کمکت کنه؟

1403/06/15 14:58

اره عمل اون سنگین بود
وگرنه درد سزارین نداشتم
بازم تا پنج روز سرپابودم همش بیمارستان با شیاف دردش قابل تحمل بود

1403/06/15 14:58

کولیکش شدید 1شب تا 9,صبح
یک هفته مادرم موند امروز رفت
ولی خودم چون طولانی مدت بی هوش بودم
و خون ریزی شدید داشتم
خیلی سرگیجه و تاری دید دارم
شبام بیدارم
الان اومدم خونه مادرشوهرم
یکم بمونم
به پسربزرگم برسن
شام ونهاربدن
ببینم این بچه یکم آروم ترمیشه

1403/06/15 14:59

خدا کنه ایندفعه دیگه چسبندگی نگیری خواهرم بعد از 18سال از زایمانش امسال رفت رحمش درآورد دکترش می‌گفت آنقدر چسبندگی زیاد بوده که به بدبختی تونستیم دربیاریم پنج ساعت تو اتاق عمل بود وقتی دکتر اومد بیرون گفت فک نمی‌کردم آنقدر چسبندگی باشه تموم انرژی من گرفته شد

1403/06/15 15:00

دکتر گفت برمیگردع

1403/06/15 15:00

منم چسبندگی کل دل و روده و رحم و بدنمو گرفته بود

1403/06/15 15:00

مثانه ام افتاده بود پایین

1403/06/15 15:00

واااای چقدر سخت اینطوری که خیلی اذیتی باز خوبه رفتی خونه مادر شوهرت عیب نداره درسته سخت هست طاقت بیار تا یکم رو روال بیافتی

1403/06/15 15:01