The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

داستان فاطیما

306 عضو

شماره تلفن ازش دارم تو گوشیم هست 😬

1403/02/17 09:58

من چون این وقتا خب یا بیرون بودم یا کار یا دادگاه یا خونه عموم اینا از وقتی ک گروه تشکیل دادیم دیگ اصلا نمیرفتم تو پرسش پاسخ ها ک ببینم چی میگ ولی دیشب رفتم خوندم واقعا شک کردم به چیزهایی ک میگفت چون با من ک حرف میزد چیزایی دیگ میگفت

1403/02/17 10:01

من اصلا تاپیکش نمیخوندم نمیدونم مرد هس یا ن چون خودم چندین بار صدای اونو شنیدیم ولی میگم کاسه ای زیر نیم کاسه هس چون از طرز چندتا چی فهمیدم خیلی مشکوک هست

1403/02/17 10:02

بچه ها به زن عموم زنگ زدم گفتم عمو اینا 23 ماه باید بیان برا شاهدی داد بیداد کرد گفت ولمون کن توام خودمون گرفتاریم نوه داریم میزارن پیشمون میرن سرکار خودمون این همه کار بدبختی داریم گفتم خب شماهم وقتی نیستین من میام جاتون میمونم گفتم خوبه از اول خرداد نیستی تا آخر شهریور من میرم خونه رو جم جور میکنم به کاراتون میرسم گفت ما کاری نمیکنیم برات دیگ خودمون هزار بدبختی داریم حالا همین دیشب بود ک بهم گفتن ما داریم میریم خونه بچه هامون شهرستان تو بیا اینجا یا برا زن جواد ک رفت اصفهان من رفتم اینا رو اصلا نمیبینن میگ تو اینقد میری دادگاه چوب میکنی تو لوله مار ک هی بگن به اینا بگو بیان گفتم من اتفاقا تمام زورم میزنم ک کسی نیاد ولی میگن قانون اینجور گفتم قبلی ک بهت زنگ بزنم به وکیل زنگ زدم گفتم میشه نیاد ما کلی تاالان شاهدی بردیم میگ نمیشه طبق قانون هست باید برا هرچیزی ک میگ همون مدارک ببری دادگاه گفت به کسی ک بزرگت کرده و قیم تو هست باید بیان حالا اینا میگن نمیان 😏 بهم زنگ بزنن بگن بیا بمون تا ما بریم پیش بچه هامون عمرا برم

1403/02/17 12:44

بچه ها یه کاری پیدا کردم زن شوهر جدا شدن دوتا بچه کوچیک دارن با زنه زندگی میکنن در حال حاضر ولی حضانتشون با پدر هست الان چندروز ک با خانم حرف میزنم تو وات و... کلی از بچه هامون عکس دادیم قرار بوده بعد از 23 دیگ برم مراقبت و نگهداری اشپزی با حقوق خوب چون هم مدکرده سرکار هم خانم حالا میگن نمیشه از ظهر بهش فک کردیم دیدم توام بچه داری می‌ترسیم بچه ها باهم خوب نباشن گفتم خب بچه ها تا جایی ک میدونم هم بازی خوبی میشن شاید اولش واکنش نشون بدن ولی بچه من هربچه ای میبینه کلا اینقد ذوق میکنه ک نگو گفت نمیدونم گفتم باش ممنون گفت تا فردا فکرمون میکنیم بهت میگیم ولی بعید میدونم ک قبول کنن

1403/02/17 23:38

بچه ها پسرعموم از یه دختره ک همسایه خودشون میشه و دختره یه مغازه داره البته مغازه خودش نیس داره اونجا فروشندگی میکنه وصاحب کارش دوتا مرد هست ولی خب صب تا ظهر خودش از عصر تا 9 شبم خودش اونا ساعت 9 به بعد میان اونجا دیگ ظهر بهم زنگ زد گفت بیا برو مغازه ببین رفتارش با مشتری ها یا وایسا ببینن صابکارش ک اومد برخوردش چطور دیگ منم رفتم خیلی فریاد دوست داره و باهاش هم بازی میکنه الان بار چندم هست ک میرم ولی از رفتار امشبش خیلی خوشم نیومد نمیدونم چطور به پسر عموم بگم به درد تو نمیخوره چون خوب اخلاق ما اینک مرد امون با زن های غریبه اینقد راحت حرف نمیزنن دیگ ما زنا بدتر اصلا این چیزارو عیب می‌بینیم ولی الان بار دوم ک میبینم اینقد راحت حرف میزنن و باهم میرن بیرون میگردن دور همی یا امشب به یکیش گفت تو قرار بود پارتی بزاری هی امشب اون شب میکنی خسیس هستی گفتم آخه این چرا پیش من اینجور میگ مگ نمیدونه پسرعموم خواستگارش اصلا خب معنا نداره ک جلو فامیل طرف اینجور با یه مرد غریبه حرف بزنه و قرار پارتی بزاره اصلا تو فامیل ما همچین آدمای نیس نمیشه هم بیان چون خب ما کسی رو نمیگیم زشته ک میرن ولی خودمون این چیزارو نمی‌پسندیم به مشکل میخورن به نظرتون به پسر عموم بگم حرفای امشب بهش تا بهش بیشتر فک کنه البته مادر دختره خیلی به زن عموم گفت دخترم برا یکی از پسر اتون بگیرین و بابای دختره هم مرد خیلی خوبی هست ولی دخترش امشب احساس کردم بیشتر ازدواج دوست داره از خونه فقط بره ک راحت تر باشه

1403/02/18 22:28

بهم گفت فاطی ازدواج کردم با پسر عموت یه جاهایی با دوستام میریم ک ندیدی 😁 میگ من کلی دوست رفیق دارم ک مرتب میخوان بیان تو خونم ک اینم پسر عموم اصلا نمی‌پسنده حتی بهش گفتم اگ قرار باشه ازدواج کنی ک دیگ دوست مرد نباید بیاد تو خونه ات شوهرت چی میگ گفت به اون چ دوستام ک نمیتونم ازشون بکنم گفتم اها

1403/02/18 22:30

باباش خیلی مرد سخت گیری هست و به سختی میگ میره بیرون با دوستاش این بیشتر از حرفاش ک فهمیدم دوست داره ازدواج کنه ک دوستاش راحت تر ببینه بنظرم اینجور نمیشه اصلا چون با این طرز فکر خیلی به مشکل میخوره کدوم مرد آخه میزاره تو دوستای مردت بیان تو خونه اش بمونن و مشروب بخورن پسر عموم اصلا قلیون هم نمیکشه این میگ من میخورم بعد عقد بهش میگم

1403/02/18 22:31

تو دلم گفتم چرا این دختره اینجور میکنه آخه اگ دوستای مردش ک میگ خوبن این همه باهم بیرون میرن و برای هم احترام قائل هستن چطور یکیش نیومده این بگیره یا خودش نباید فک کنه اگ اینا خوب بودن باهم ازدواج میکردن حالا یه پسری ک واقعی میخوادش چرا باید گند بزنه تو زندگیش بخاطر این دوستاش

1403/02/18 22:33

زن عموم از دیروز تا الان تماس نگرفت منم باش تماس نگرفتم وقتی بهم گفت ما گرفتاریم نوه نگهداری میکنیم گفتم خوبه واقعا گشت گزارشون دخترات با خانواده شوهرشون و عروساتم با خانواده خودشون میکنن وقتی هم جایی میری همه میگن فاطی بیا کمک بمون تا برگردی یا همه شون همینجورن اونوقت شماها زورتون میاد فریاد بگیرین یا بیاین برا من دادگاه گفت ما حوصله این کارا نداریم و اینا امشب پسر عموم گفت اگ اینا برن برا دخترشون (قرار زایمان کنه) گفت تو چیکار میکنی گفتم هیچی من ببخشید مگ نوکرم مگ من بیکارم گرفتارم خودم به اندازه زمین تا اسمون گفتم من چندوقت دیگ باید خونم جابه جا کنم سرکار برم ک پس اندازی باشه پول بزارم رو پول پیشم دست رو دست بزارم هی جای اینو اون بمونم از مهرماه بشینم گریه کنم تا دی ماه ک بخوام جابه جا شم هی زار بزنم خدا چیکار کنم پول از کجا بیارم هی این اداره اون اداره برم گردن خم کنم تا وام بدن بتونم بزارم رو خونه گفتم مگ اینا میگن بیا قسطات بدیم تازه هردفه ک یچی میشه هم میگن خوراکی بهش دادیم واقعا دیگ بسه برا جواد گفتم چون جواد واقعا گاهی یا میرفت خودش دادگاه یا باهم میرفتیم پیگیر بود ولی مابقی بهم میگن برو بگو اینجور انگار دست منه ک برم بگم اونام قبول کنن😂

1403/02/19 00:24

حالا صب وکیل گفت میرم دادگاه یادآوری بهش کنم ک ببینه چیکار میشه کرد شاهد نمیاد ببینه میشه ازشون استشهادی جم کنم یا قبول نیس

1403/02/19 00:25

زن عموم به من میگ تو خیلی حسودی بچه هامون هم میگن فاطی حسود واقعا حرف حق ک بهشون میزنم میگن تو حسادت میکنی به ماها نمیدونم به چی حسادت میکنم واقعا ک اینا اینجور میگن مثلا بهم گفته بودن ک چند دست لباس برا نوه بگیریم کافیه بهشون گفتم از هر سایزی یکی دوتا بگیرین کافیه گفتن تو حسودی چون خودت نخریده بودی حالا توقع داری اینام نخرن یا وقتی میگن میخوایم بریم مسافرت بچه اذیتمون میکنه میگم خب فعلا نرین میگن تو حسودی یا فلانی سرکار حقوق میگیره گفتم خوبه کاشکی کارش بیاد نزدیک ک کنار بقیه باشه میگن تو حسودی

1403/02/19 00:28

یا بچه شون یکیشون اونروز مریض شد همه داد بیداد ک ما نمیریم بیمارستان حوصله نداریم من لباس پوشیدم گفتم خودم میبرمش جلو همسایه ک دم در بودیم اومدن گفتن توبلد نیستی چ میدونی این چیزا چیه خیلی خجالت کشیدم بعد ک اومدن گفتن حالش خوبه گفتم این چ حرفیه زدین مگ فریاد کی بزرگ کرده یا مریض میشه کی میبرش دکتر و... گفتن اره برا خودت هم بلدی ولی خب اگ اتفاقی بیوفته تو نکنی بهتره چون اینا دعوا میکنن باهات تا صب پیش بچه شون بیدار بودم ک حالش بد نشه اونا همش دعوا میکردن میگفتن خوابمون میاد اینا من بیدار بودم صب ک خواستم بخوابم گفتن چقد این میخوابه

1403/02/19 00:31

به پسر عموم گفتم دارم تو تهران دنبال کار میگردم میدونین ینی چی ینی هیچکدوم از شماها غیرت ندارین ک منو جایی سرکار بزارین مجبورم تو شهر غریب خودم بچم یه مدت اواره کنم گفتم خدا اون بالاس روزی میرسه خیلی پشیمون میشین ازاین کاراتون

1403/02/19 00:33

بچه ها امروز ساعت 5 بهم زن دایی بزرگم زنگ زده از تهران 😂میگ ببخش ک زیاد خبری ازت نمیگیریم اینا گفتم اختیار داری سلامت باشی گفت قصد ازدواج نداری گفتم فعلا ن ولی اگ مورد خوب باشه بهش فک میکنم

1403/02/20 00:00

گفت خوبه پسر برادرش 3تا بچه داره گویا و دنبال ازدواج مجدد هست زنش جدا شده ازش و با بچه های پشت هم مونده چیکار کنه میگ یکیش بزرگ ولی دوتاش انگار کوچکین پشت هم سن بچه ها رو نپرسیدم گفتم چی بگم گفت بهش فک کن پسر برادرم مدیر یه کار دولتی هست

1403/02/20 00:02

و درامد خوبی داره

1403/02/20 00:02

گفت عکستون ک داییت گرفتین براش ارسال کردم خیلی خوشش اومد دوست داره از نزدیک ببینت آشنا بشین برا ازدواج

1403/02/20 00:03

گفت زن برادرم از بچه بزرگش مراقبت میکنه تو دست بالتون نیس این دوتا کوچیکه میمونه ک یکم بزرگ بشن بعد میفرستی شون پیش زن برادرم دیگ خودت میمونی و بچه ات و ایشالا یه بچه هم براش بیار ک زندگیتون پردوام باشه گفتم بزار به عموم بگم بعد خبرت میدم

1403/02/20 00:04

این مرده وگرنه با فریاد 4تابچه تو دست بالش بازم بچه میخواد 😂

1403/02/20 00:05

خب من بهش فک نمیکنم چو نطرف 3تا بچه داره واقعا خیلی سخته تو خودم نمیبینم ک برم تو این زندگی

1403/02/20 00:05

هرچند شغل موقعیت خوبی داشته باشه

1403/02/20 00:05

عکس برادرش رو برام ارسال کرد خیلی لاغر اصلا جون نداره 😂😂

1403/02/20 00:06

اها زنش هم دختر خاله برادر زاده اش هست ینی کلا فامیل هستن و زنش هم تو زندگیش میاد میره بخاطر بچه ها

1403/02/20 00:08

میگ درسته طلاق گرفتن ولی خب باهم الان رابطه شون بخاطر بچه ها خوبه وگرنه تو زندگی ک بودن مرتب قهر و دعوا آشتی داشتن

1403/02/20 00:08