سلام دوستان چطورین...
دیروز عموم گفتم سجاد گفته قالی خریده زنگ زد به سجاد کلی دعوا کرد گفت مگه با گدا طرفی ما خودمون داریم بهش میدیم گفت عموت خیلی عصبانی بود خب من فقط خواستم کمک کرده باشم درضمن دیگ منو تو نداریم من وظیفم کمک کنم و از این حرفا زنگ زدم به عموم گفتم کاشکی یکم بهتر با سجاد حرف میزدی چون ناراحت شدکلی به خودمم حرف زد و قط کرد منم چیزی نگفتم سجاد عصر پیام داد چیکار کنم گفتم بهت خبر میدم خودم بهم زنگ زد گفت ینی چی حالا قالی آقا میخوام بندازم دور میخوام پاره پاره شون کنم به اونا چی چرا هنوز اینجور رفتار میکنی گفتم خب ببینم چی میگن نمیخوام دعوا شه گفت فهمیدم تو میگی شاید نشه بعد چطوری پس بدم من برم کجا و امضا بزنم چیزایی ک بهت میدم دیگ پس نمیگیرم حتی اگه نشد گفتم بحث اینا نیستن عموم اینا برا خودشون نظر دارن اعتقادی دارن گفت بیخیال توام چی میگ چ نظر اعتقادی اونا اگ نظر اعتقاد داشتن ک اینجور نمیذاشتن به امون خدا یه قالی ندارین خو راست میگن بیان بزارن براتون ک فکرم نمونه
1402/12/07 15:51