خونمون آره ولی من زیاد رو نمیدم ک خودشونو پرت کنن اینجا خونه قبلیمون روزگارمو سیاه کرده بودن. از بس اومده بودن منم به شوهرم گفتم من کلفت خانواده تو نستم. ک هر روز بیا اینجا من با تو ازدواج کردم. اینارم. گردن نگرفتم ک یعنی هر روز. از مدرسه ک در میومدن. بچه هاشنو میفرستادن. چهارتا دختر. می افتادن یه جا. دعوا هر چی تو خونه بود میرفتم میگفت به چی میگفتم. میرفتن دوتا. روش میزاشتن. تو خونه خودم نمیتونستم راحت باشم. تاپ شلوارک میپوشیدم میرفتن میگفتن. بد. ها به شوهرم گفتم شوهر به خواهر شوهرم گفته بود. ک من مهد کودک باز نکردم هر روز بچه هاتو میفرستی خونه من. الان خدارو شکر رفت آمد نداریم زیاد
1403/02/23 16:34