#کابوسجذابعشق
────⊹⊱🔥⃟🍷⊰⊹─────
#PART_160
_ چند تا از در و همسایه خبر شدن که ما اومدیم اینجا میخوام با خیال راحت براشون تعریف کنم!
نگاه نافذ آرمین به طرفم کشیده شد
اونم انگار منتظر جوابی به جز مثبت از طرف من نبود!
مامان رو به میترا گفت
_ در این که پسر شما آقا و همه چی تمومه شکی نیست اما نمیشه یه شبه جواب داد باید فکر کنیم
پوزخندی زدم
سکوتی که تااون لحظه کرده بودم رو شکستم
_ اما من فکرامو کردم همین حالا جوابمو میدم تا راحت بتونید برای بقیه تعریف کنید
حس کردم دوباره دستای آرمین مشت شد و به طرف جیبش برد
میترا گل از گلش شکفت
بابا اعتراض کرد
_ دخترم اصلا لازم نیست زود جواب بدی میتونی خوب فکر کنی
ته دلم یه چیزی فرو ریخت
─────🔥⃟🍷⊰⊹─────
1403/07/12 18:23