حالا نمدونم پرش کرده بودن یا ن خدا میدونه چهار تا خواهر و ننه اش و من بعد یکسال دوباره حامله شدم توی این یکسال خیلی سختی کشیدم از انگ نازایی بگیر تا مادر شوهرم میگفت ت نازایی برا پسرم زن میگیرن منم شب تا صبح گریه بود کارم توی این یکسال آقا به همین کار عرق خوری و دیر آمدن و مسافرت های مجردی بود و منم تو خونه در حال گریه و زاری بعد یکسال رفتم یک دکتر قرص داد و من امیر رو حامله شدم ازون جایی که رفتم سونو گفتن پسره همه به شوهرم میگفتن باور نکن دروغ میگه پسر نیس
1402/11/08 19:04