😆😆

حالا یه چیز بگم بخندید

منم 3تان
اولی اومده بود بدون اینکه سلام بدم میگفت چرا ورم نکردی
تازه 4ماهم بود
گفتم 6کیلو کم کردم میگی ورم نکردی؟اومد خودشو با من مقایسه کرد گفت من سر بچه هام اصلا ویار نداشتم
گفتم هر کی فرق داره

شوهرمو پسرم رفتن شهرستان به من گفتن بیا واقعیت دلم نبود نرفتم همدانم سرده گفتم نکنه خدایی نکرده مریض بشم نرفتم اون ساعت چهار رفتن خونه مادربزرگ شوهرم جالب اینجاس مادربزرگش گفته زنتو نیاوردی راهت نمیدم خونه😝😝

تیکه نندازن نمیشه زبانشون خارداره

اینا جمع بشن باهم غیبت میکنن درم میبندن
یه بار جاریم همه رک دعوت کرد افطاری
3تا خواهر درو میبستن صحبت میکردن
جاریم گفت چتونه میبندین درو
گفتن بچه سردشه
سر ما کجا بود پنجره هم باز بود ها دروغ میگفتن

👌👌

عجب

😂😂

خاااااردارهههههه عین نیشش

شوهرم زنگ زد گفت خودت بهش بگو نیومدی باهاش صحبت کردم گفتم عزیز هوا سرد بود ترسیدم باردارم نکنه مریض بشم بخاطر همین نیومدم

گفت باشه برات شیر میفرستم بخور جون بگیری

اون روز که از من پرسیدن گفتن حست چیه
گفتم دختر دار میشم
حالا از وقتی فهمیدن بچم پسره گفتن پس چرا سحر میگفت دختره نکنه دروغ گفته
چون ضریان قلب بچمو پرسید گفتم فلان قده
میگه دروغ گفتی دختره

دستش درد نکنه

دیوونن از دم

خیلی خانومه

خیلییی

من شوهرم برداشته ب خواهرش گفته باردارم.عکس سنو هم نشونشون داده.من ک خونه م کلا.ی زنگ نزدن بگن این همه ویار داری خوبی ی تعارف الکی.هیچ.شوهرمم هی ماس مالی میکنه.ولی خیلی ته دلم حرص میخورم.وگرن نموندم واس زنگ کسی.گفتن چون اون سری خوشی کردیم سقط شد دیگه خوشحال نیستیم

ب جهنم.ایشالا خدا بچمو بهم ببخشه...چون ادم قبلا سقط کرده دیگه ی احوال نمیپرسن؟

زورمم از اینه شوهرم برداشته گفته بهشون

دقیقا واس منم همینو گفتم خیلی خوشحال شدیم و فلان

دقیقا
به بچت فکر کن که ایشالله سالم بغل بگیریم

شوهرم میگه اصلا فکر نکن به شومبول بچم
اگه خدایی نکرده چیزی بشه باز حرف درمیادن میگن نتونست نگه داره
کسی هم دبش رحم نمیاد

ایشالا

دلش