اقدام بازی🙈🙉🙊

230 عضو

مثلا عروسی داداشتونه

1403/10/07 17:58

ینی معذب میشم ک شاید کاری داره اصلا برنج خونش نداره هر موقع ک خودش راحت باشه میگه

1403/10/07 17:58

وا

1403/10/07 17:58

زهرا چطوری آشنا شدی؟؟؟

1403/10/07 17:58

همسر من میشد کارگر دوماد همسایه مامانم اینا

1403/10/07 17:59

این دنبال زن بوده ،دوماد همسایه مامانم اینا هم همشهری خودمونه منو معرفی میکنه

1403/10/07 17:59

و بعد میان و ی جریاناتی میشه اینا برای من نه انگشتر میارن نه چادر و اینا

1403/10/07 18:00

ک بیخیالش

1403/10/07 18:00

یادش میفتم عذاب میکشم

1403/10/07 18:00

ما هم دوست بودیم

1403/10/07 18:00

😍😍😍

1403/10/07 18:01

دو ماه بود دوست بودیم ک گفت ماه بعد میرم سربازی

1403/10/07 18:01

همسرت چند سالشه ؟

1403/10/07 18:01

وای من دنیا رو‌سرم خراب شد

1403/10/07 18:01

ای وای چه سخت 🥲

1403/10/07 18:01

پا ب پاش هر صبح بیدار میشدم تا برسه پادگان ویس میداذ

1403/10/07 18:01

اونموقع دانشجو بودم از پادگان فرار میکرد یواشکی میومد دنبالم همو ببینیم😆😆

1403/10/07 18:02

متولد 73 هست. 30

1403/10/07 18:02

عزیزم چه دورانی بود 🤣

1403/10/07 18:02

بهمن سربازیش تموم شد اسفند اومد خاستکاری

1403/10/07 18:02

اونموقع ک تازه کرونا اینا اومد

1403/10/07 18:02

ان شاالله سلامت باشه و خوشبخت باشین کنار هم

1403/10/07 18:03

تو خاستکاری و بله برون فقط خونواده هامون بودن

1403/10/07 18:03

آهان سال 98,ما اون موقع عروسی کردیم

1403/10/07 18:03

یادمه بازار ابنا بسته بود . فقط دو سه تا مغازه باز بود از اونجا چن قلم وسایل گرفتیم با یه عقد ساده

1403/10/07 18:03