The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

ریحانه

18 عضو

خوب منم ترسیدم گفتم نکنه میخوان بچه روازم بگیرن ک گیردادن وازشیرنگرفتمش

1403/02/09 22:24

حدود دوماه گذشت من میخواستم برم خونه بابام اینا مادرشوهرم یه اخمی کرده بود ک منپ سرهمون نزدیک 30روز خونشون نرفتم ک شوهرم لج کرد منوتشییع جنازه پسرعموم نبرد

1403/02/09 22:26

بعداونم دیگ ماجرایی نداشتیم تاقبل عید ک من باشوهرم تصمیم گرفتم دوم عید برم بچه رو ازشیربگیرم شوهرمم قبول کرد بعدرفتم پایین مامانش شروع کرد اره شماخسیسید نمیخواید کسی خونتون بیاد درو میخواید ببندید برید باید هر4یا5ماه یکباربری واینا گریه منودراورد ولی بازم شوهرم هیچی بهشون نگفت

1403/02/09 22:28

بعد دوم عید بامااومدن خونه بابام عیددیدنی فکرکردن من دروغ میگم ک میخوام ازشیربگیرم بعدهمش گیردادن صبروبیار ومادرشوهرم مالیدبه سینم وبعدم من چندروز موندم شوهرم اومددنبالمون

1403/02/09 22:29

بعد حدود سه هفته پیش بابام اینامیخواستن بیان خونمون شوهرم تافهمیدهمش منوکتک میزد ودعوا واینا بعداومدن رفتن منم بخاطراینکه بابامو فحش میدادچندروزی بود باهاش رابطه نداشتم بعدگفت رابطه گفتم ن بعد فرداش اومدجلوم مشروب خورد گفت رابطه گفتم نمیخوام میخواست زوری کارشو کنه ک گریم گرفت اینقد زد توصورتم ک

1403/02/09 22:30

ولی بازم من هیچی نگفتم تحمل کردم

1403/02/09 22:30

ماجراهام تموم شد

1403/02/09 22:31

اینم بگم شوهرم به شدت بددهنه پشت خانوادشه بچه ننس وابستس شوهرم تک پسره ودوتا ابجی داره بخوام تاخونه بابام برم اوناباید اجازه بدن و....

1403/02/09 22:31

باسلام خدمت بچه های گل صبحتون بخیر

1403/02/10 09:03

بچه ها حقیقتش من وقتی بچه بودم توروستا زندگی میکردیم بعد من بین سن 6تا9دنبال رابطه جنسی با پسرای کوچیکترازخودم یابزرگتر بودم ک علتشو هم نمیدونم بعد ک بزرگترشدم به هرپسری رسیدم گفتم ک من توبچگی اینکاروکردم وپرده ندارم ومتاسفانه باچندنفرم توبزرگی رابطه داشتم وبخاطرهمین پشت سرم کلی حرف بود ک جن.....لا......کس.....و...

1403/02/10 09:04

خلاصه من بخاطر این فک میکردم کسی منونمیگیره اگ پسریم واقعاقصدش باهام ازدواج بود میگفتم‌برام این اتفاق افتاده 🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲

1403/02/10 09:05

خلاصه خواستگارم داشتم ولی همش دعامیکردم بخاطراین شرایطم جورنشه چون من تک فرزندبودم یه دخترلوس بودم وهیچ کاری ازدستم برنمیومد تومدرسه هم یجورایی گوشه گیربودم

1403/02/10 09:06

تااینکه 21سالم بود شوهرم اومد خواستگاریم وازطریق معرفی اشناشدیم اومدن دیدن وپسندیدن واینقد خودشونوخوب نشون دادن بابام گفت تحقیق نمیخواد

1403/02/10 09:07

دوباره بعدازظهراومدن وقراربله برونم گذاشته شد

1403/02/10 09:08

ولی من همچنان میترسیدم ک اگ دکترببرنم چی

1403/02/10 09:08

هیچی یه هفته بعدش بله برونمون شد واینا

1403/02/10 09:08

بعدم ک 2بهمن عقدکردیم

1403/02/10 09:09

خلاصه من توخونه مادرشوهرمم هیچ کاری نمیکردم حتی لباسامم اون میشست 2بهمن عقد کردیم 21اسفندعروسی

1403/02/10 09:09

مادرشوهرم خواهرشوهرکوچیکمو میفرستاد بهم اشپزی یادبده

1403/02/10 09:10

خلاصه اشپزی رو کم وبیش یادگرفتیم ولی همیشه سراشپزی خونه داری جاروکردن دعواداشتیم وهمش تهدیدم میکردن ک طلاقت میدیم وفحشم میدادن و....

1403/02/10 09:11

خلاصه گذشت بعد 3ماه باردارشدم

1403/02/10 09:13

توبارداری باید امپول روگام میزدم خانواده شوهرم همش میگفتن شماک گروه خونیتون بهم نمیخورده چرا ازدواج کردید وازازمایشگاهیه شکایت میکنیم واینا

1403/02/10 09:14

یبار رفتم سونوانومالی 500تومان شد

1403/02/10 09:14

بعدشوهرم با باباش یه پیکان وانت شریکی داشتن مادرشوهرم باشوهرم سر500دعواشون شد مامانش همش میگفت میرفتید جای دولتی ک ارزونتربشه دعواشون شد وکاری کرد ماشینوبفروشه

1403/02/10 09:15

بعدپیکان وانتو فروختن یه پراید خریدن دوباره پراید وفروخت گوسفندخرید

1403/02/10 09:15