از هفت بیدارم بساط فسنجون و بارگذاشتم خونه بنایی داشتیم تموم شده اونارو مرتب کردم لباس پهن کردم رفتم کمد چیدم دراور مرتب کردم برنج دمکردم سبزی شستم جارو برقی کشیدم ناهار خوردیم دیگه چپ کردم خوابیدم حتی ظرفامم مونده
1403/04/10 20:00
//= $member_avatar ?>
چ جالب
1403/04/10 20:00
//= $member_avatar ?>
وای چقد دلم برای کار خونه تنگ شده
1403/04/10 20:00
//= $member_avatar ?>
فقط آشپزی میکنم و کارای پسرمو میکنم
1403/04/10 20:01
//= $member_avatar ?>
انقد که من کاردارم حس میکنم تا آخرین روز مشغول باشم
1403/04/10 20:01
//= $member_avatar ?>
من انشاالله از اول ماه 8 باید شرو کنن خونه تکونی
1403/04/10 20:01
//= $member_avatar ?>
الان انشاالله کونمو جمع کنم کابینتها رو بریزم واز اول تمیز کنم و جمع کنم
1403/04/10 20:02
//= $member_avatar ?>
خودتو اذیت نکن بذار فردا
1403/04/10 20:02
//= $member_avatar ?>
امروز ینی تا واژنم درد داشتم اما گفتم مشغول کنم بلکه یادم بره
1403/04/10 20:02
//= $member_avatar ?>
اره یه هفته کار میبره چون روزی یه دونه میریزم زیاد فشار نیاد کنار اون ناهار و شام وروتینمم هست
1403/04/10 20:03
//= $member_avatar ?>
خوب میکنی برات راحته اینطوری
1403/04/10 20:03
//= $member_avatar ?>
فشار به خودت نیار منم زیاد کار میکردم الان دل درد دارم. یه خانمی هم تو بیمارستان دیدم بچش 34 هفته بدنیا اومده بود گفتم کار خاصی کردی، گفت ارایشگاه دارم همش سرپام. حالا خداروشکر بچش خوب بود برای زردی اورده بودش ولی رعایت کن
1403/04/10 20:06
//= $member_avatar ?>
اره من کلا از اول باردارم نبودم اروم اروم کار میکنم
1403/04/10 20:06
//= $member_avatar ?>
ولی یکم این بنایی ریخت و پاش کرده بود امروز گفتم تمیز کنم خاک خونه نباشه