دیروز دوست امید اومد مغازه چند تا تخمه برداشت شکست، ستیا اومد در گوشم گفت مامان مگه نباید اجازه بگیره؟ گفتم چرا به خودش بگو ، برگشت بهش گفت الان اجازه گرفتی تخمه برداشتی ؟ باید اول اجازه بگیری ،
(با خودم گفتم الحق که عین خانواده بابات خسیسی😆😆)
1403/05/25 16:15