ای حالا انگار براشون مهمه

فردام خدایی نکرده چیزیت شه میگه بماچه نمیکرد مگع ما خواستیم

بلده نمیاد بالا خانواده شوهرمو با خودش میارع بالا یا صدا میکنن بیا فلان کارشو بکن

همان الانشم شوهرم گردن نمیگیرع منو بخدا

خب بیا تحویل بگیر

چندبار صدات زد نرو تا بچت عادت کنه بهش بگو تو بیا

بزار اصلا یکی ازونا بیارتش

ن ب اونجاشونم نی اونوقت خودش خوابیده رخت خواب . خوبه گفتما دکتر گفتع دولاراست نشو کار زیاد نکن سرپا زیاد نمون پله نرو خیلی چیزای دیگ.

تو خودت باعث شدی کسی این قضیرو جدی نگیره بخدا

بمیرمما از درد پا نمیشه دستم چیزی بده نمیگ چته

من مادرشوهرم فکر کرد زرنگه به بهونه کمک اومد ده روز موند خونم هرکیم بهش زنگ میزد میگفت اومدم کمک کنم نمیتونه

بعد فقط ظرف میشست غذا نمیپخت تمیزیم نمیکرد

اره مقصر منم تلوزیون نداریم خونه میرم پایین میشینم محض سرگرمی اوناام سواستفاده میکنن

یعنی ببین لم میدادم خونه کثیف

گفتم *** لقش بزار بره بگه کثیفه

ء پ چیکار میکردی غذا اینارو

بخدا تخم مرغ
غذای بیرون یکی دوبار غذا مونده دادمش از فریزر

میخواست نیاد

عجب ادمی خب اومده نون خور بشه یا اومده کمک کنه

شوهرمم هرچی بهش میگفت خب تو فریزر همه چی هست هرچی دوس داری درست کن میگفت ن حالا ی چی میخوریم

انگار مثلا غذاها خودشون اماده میشن

خواهرشوهرم زنگ زد گفت ی وعده بیایم اونجا داریم میریم شمال

همونم از سرش زیاده بجای اینکه پاشه کاراتو بکنه اومده تلپ شده سر این راه ندها یه چیزی بگو

هیچ‌ کاری نکردم رفتم اتاق دراز کشیدم مادرشوهرم دید هیچ کاری نکردم بدو بدو بخاطر دامادش مجبور شد غذا درست کرد

شوهرمم مجبور شد تمیزی کرد