The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

چتکده رمانامون❌️خطر اسپویل❌️

145 عضو

خوشم نیومد ازش همون اول دیدم یکم پسند نکردم عشق در همسایگی نگاه میکنم

1403/06/17 16:22

درست میکنمش خودم

1403/06/17 17:12

🙄🙄

1403/06/17 18:51

😂😂😂😂😂😂😂

1403/06/17 20:05

دست خودم نیست

1403/06/17 20:05

😂😂😂😂

1403/06/17 20:05

ویدا جون بزاربقیه پارن

1403/06/17 21:42

سه روزه حداقل صدتا بزا😂😂

1403/06/17 21:42

آره ویدا جون بزار تا نی نی پلاس قطع نشده مارو تو خماری نزار

1403/06/17 22:05

بچها دیگه پارت رمان میزاره یا بخوابیم

1403/06/17 22:44

میزاره فک کنم

1403/06/17 23:25

ویدا جونم

1403/06/17 23:25

کلا این روزا ویدا نیست بزور باید پیداش کرد😜

1403/06/17 23:33

ویدا جون منم خوابم میاد بخوابیم با منتظر بشینیم

1403/06/17 23:43

نمیاد

1403/06/17 23:44

اینجوری ک فایده نداره😒

1403/06/17 23:48

میاد میذاره دیگه

1403/06/17 23:48

همش باید تو اون لحظه حساس رمان تموم شه

1403/06/17 23:48

پ چرا پارت جدید نمیزاری ویدا

1403/06/18 07:07

من از ساعت‌3شب بیدار شدم دیدم هیچی نیست دوباره ساعت6بیدارشدم الانم که نزدیک ساعت9هست

1403/06/18 08:36

میاد درگیره

1403/06/18 09:11

تا210گزاشتم

1403/06/18 09:47

مسافرتم اما هم دیروز گذاشتم هم پریروز

1403/06/18 09:47

صدا درو باز کردم.
نگاهم به بدن بی جونش که روی تخت افتاده بود و تا گردنش پتو کشیده بود.

وارد اتاق شدم به طرفش رفتم.
نگاهم به صورت بی حال رنگ پریدش افتاد.
حتی با اینکه مریض بود و بی رنگ رو اما هنوزم خوشگل بود.

لبای گوشتیش که همیشه سرخ بود حالا به صورتی کمرنگ متمایل شده بود.
موهای سیاهش به هم ریخته دورش ریخته بود و فقط شاخه ای روی صورتش افتاده بود.

دستمو جلو بردم و اول روی پیشنونیش گذاشتم تا تبش رو بسنجم.
هنوزم کمی تب داشت اما کم بود و خطرناک نبود.

شاخه مویی که روی صورتش بود رو کنار زدم.
_پروا…پروا

حتی نیم سانتم تکون نخورد و مثل مرده ای شده بود.
دستمو روی سرم کذاشتم ، امکان نداشت پروا با این بی جونی دیشب به اتاق من اومده باشه.

پوزخندی زدم به خودم و خوابی که دیده بودم.
حامد بدجوری گند زدی ، انقدر که خواب خواهرتو تو اون وضعیت میبینی!

کم آورده بودم در برابرش نتونسته بودم مثل یه مرد باشم دلم بدجوری براش رفته بود.
اخ که کاش میشد اونو برای خودم بکنم و دستشو بگیرم تو روی همه بگم این دختر برای منه!

وضعیت vip اوج لذت قرمزه♨️
چنل vip انقدر اتفاقای هیجان انگیز افتاده که اجازه ندارم دیگه پارتی ازش بزارم ، اما در این حد بگم که یکی حامد و پروا رو موقع بوسیدن دید و مثل اینکه لو رفتن…

#اوج_لذت
#پارت_200


با تکون خوردن پروا و ناله آرومی که کرد حواسم بهش جمع کردم.
چشماش نیمه باز شد و نگاهش به من افتاد.

اول رنگ نگاهش ترسید با دیدن من و خواست حرفی بزنه اما نتونست.

_پروا خوبی؟ بهتری؟

نفس عمیقی کشید و سرشو به نشونه نه تکون داد.
زیرلب داشت چیزی میگفت اما اصلا نمیشنیدم.

سرمو جلو بردم گوشم کنار لبش نگه داشتم.
_آ…ب..آب

سریع نگاهی به اطرافم انداختم و با دیدن لیوان آب روی میز کنار تخت زود برداشتم کمکش کردم تا کمی خورد.

با کمی تلاش و صاف کردن گلوش بالاخره با صدای گرفته حرف زد
_ممنونم ، خیلی سرده!

پتو رو بالاتر کشید و چشماش بست.
نمیدونم چرا اما هنوزم انتظار داشتم تا شاید حرفی از دیشب بزنه و من مطمئن بشم خواب نبوده.
_پروا

چشماش باز کرد و منتظر نگاهم کرد.
نمیدونستم درسته این سوال بپرسم یا نه اما فقط میخواستم مطمئن بشم و به یه جوابی برسم.
_از دیشب چیزی یادت میاد؟

پروا خیلی ریلکس کمی فکر کرد
_زیاد نه اما فقط یادمه که مامان بالاسرم بود.

تمام لحظه ای که داشت حرف میزد نگاهم به مردمک چشماش و حرکاتش بود تا شاید یکیشون لو بده که داره دروغ میکه و یادشه!

اما خبری نبود و دیگه داشتم قانع میشدم که فقط یه خواب بوده بر اثر شهوت و نیاز من بوده.

همش تقصیر یکتا بود ، اون اگر جلوی من از هیکل و لب

1403/06/18 11:20

این وضعیت vipیعنی چی

1403/06/18 11:20