«رئیس شــوهَرم❗️»
#PART_177
دستشو گذاشت رو شونم و سرمو گذاشت روی پاهاش
با شصتش صورتم و نوازش کرد
+اولین بار تو شرکت دیدم ، دلم برات رفت وقتی اومده بودی پیش سهیل ..فکر میکردم برادرته
ناباور بهش نگاه کردم
دستشو کرد داخل موهام
+تا فهمیدم شوهرته دیوونه شدم، شب عروسیت میدونی تو چه حالی بودم؟
نچی کرد
+نه نمیدونی ، تو تب داشتم میسوختم
وقتی فهمیدم سهیل با اون یارو درگیر شده و باعث شده کشته بشه میخواستم برم رضایت بدم ولی یه فکری مانع شد!
نفس نفس میزدم
پچ زدم
_چی؟
لبخند کجی زد
+تو! تو مانع شدی .. از طریق سهیل میدونستم تو رو به دستت بیارم ، بقیشم که خودم میدونی
مات شده بودم!
+خلاصه کلام اینکه میخوامت ، عاشقتم
نمیدونستم چی بگم
من سهیل و دوست داشتم
دستمو گرفت تو دستش
تو چشمام خیره شد
+زن من میشی ؟
نمیدونستم چی بگم
آب دهنمو قورت دادم
_من ، من میترسم
لبخندش عمیق تر شد
به چال گونش خیره شدم ..
دلم میخواست انگشتمو فرو کنم توش .
معتل نکردم
انگشتم و بردم توی چال گونه ی قشنگش...
1403/06/18 18:04