The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

چتکده رمانامون✨

71 عضو

پس خدا قوت عزیزم

1403/06/30 20:48

نه دیگه اذیت نکن

1403/06/30 20:48

ویدا جون کجایی ؟بیا پارت بزار دیگه

1403/06/30 20:55

کار داشتم از ظهره تازه ان شدم

1403/06/30 20:56

من وسط کارم باز سرم تو گوشیه دنبال پارتم

1403/06/30 20:58

😂😂😂😂👍👍👍

1403/06/30 21:08

😂😂😂کارای من سخته خاهر

1403/06/30 21:37

مگه کارای خونه نیست چه کاری مثلا میکنی؟

1403/06/30 21:39

من امروز ده کیلو پیازداغ درس میکردم گفتم پارتم میزارن وسط کار با رمان سرگرم میشم زیاد خسته نمیشم که اونم فقط پارت صبحو گذاشتن از شانس من

1403/06/30 21:40

ویدا بیا منم امشب شوهر ندارم بچمم از 9 خوابیده بیکارم حوصلم سر رفته حسابی

1403/06/30 21:56

بچه های منم با شوهرم خوابه منم دارم عدسی پاک میکنم برا صبونه خیس کنم

1403/06/30 22:12

ویداجون کجایی ؟؟؟دلمون واست تنگ شده

1403/06/30 22:13

برا ویدا یا رمان😂😂

1403/06/30 22:15

بخدا از من بیکار تر نیست ویدا دوس داشتی بده من پارتارو بزارم😂

1403/06/30 22:23

نه برا ویدا😚😚😚

1403/06/30 22:25

ویدا جون بده محدثه جون بزار روزی صدتا پارت میزاره

1403/06/30 22:25

😂😂😂😂😂

1403/06/30 22:47

آماده اید واسه پارتای ســــکسی🌚😂💦
.
.
.
.
اگه علاقه به خوندن رمان های مثبت 18 داری عضو شو🔥
@romankadee

1403/06/30 23:10

ویدا پارتای آخر شبم بزار همین الان قربون دستت

1403/06/30 23:13

اره بخدا همش بیکار و پلاسم😂😂😂

1403/06/30 23:27

شاید یکی دوروز در هفته کار داشته باشم اما پارت رسانی میکنم😂

1403/06/30 23:27

کجایی ببینی میگن ماهم مثل مهشید کم پارت میزاریم🚶😂

1403/06/30 23:40

ویار کرده بوده بچه

1403/06/14 17:17

ی تیکه ازین رمان ک میگمو میزارم ببینید جالبه یان ی چنل جدا بزنم برا اینم بخونیم

1403/06/14 18:33

#پارت_یک_رمان_فول_سـکسی



- بیا اینجا کسی نیست.
با ترس نگاهی به اطراف انداختم که دستم رو محکم کشید و به زور وارد دستشویی کرد.
مضطرب دست‌هام رو توی هم قفل کردم و گفتم:
_اگر یه نفر ببینه چی؟
آروم دکمه‌های مانتوش رو باز کرد و بهم نزدیک شد. دستش رو روی ناز کوچولوم گذاشت و گفت:
_نترس، هنوز کسی نیومده. بیا شروع کنیم.
و بعد آروم لباسش رو بالا زد که سینه‌های سفیدش توی دیدم قرار گرفتن.
با حس اینکه نازم نبض زد آروم چسبوندمش به دیوار و نوک صورتی یکی از سینه‌هاش رو لیسیدم که اوفی گفت.
نخودی خندیدم و شروع کردم به لیسیدن سینه‌های کوچولو اما تپلش؛ اون هم دستش رو محکم روی نازم می‌کشید.
چنگ محکمی به سینه‌اش زدم و بعد ولش کردم که نوک سینه‌اش رو نوازش کرد و گفت:
_خیلی حال داد!
موهای آشفته‌ام رو داخل مقنعه‌ام فرو کردم که جاهامون رو عوض کرد و آروم شلوار مدرسه‌ام رو پایین کشید.
دستش که به شورت صورتیم برخورد کرد خواستم خودم رو کنار بکشم که سریع شورتم رو پایین کشید و دستی به نازم گشید.
آب دهنم رو قورت دادم که پاهام رو یکم بیشتر باز کرد و دستش رو لای نازم فرستاد که حس کردم جیشم داره میاد.
_پری؛ دارم جیشم ‌و میزنم!
سرش رو به نازم نزدیک کرد و گفت:
_اون جیش نیست، اون دفعه تو اون فیلمه دیدم به این میگفتن آب!
آهانی زیرلب گفتم که با خیس شدن نازم توسط زبون پری سینه‌های کوچولوم رو چنگ زدم.

1403/06/14 18:34