فقط با سرکوفت تو مواقعی که محتاج خانوادش میشد بارها و بارها روی واقعی شونو نشونش دادم همش میزدم تو سرش تهدیدش میکردم یه بار دیگه ببینم پولی به اینا بدی بقران من می‌دونم تو من بدبختی بکشم از خودم شکمم لباسم بزنم که خانوادت تو رفاه باشن دیگه کوتاه نمیام کم کم از من مخفیانه میداد الان هزار تومان هم نمی‌ده به کسی

الان پارسال یکی وسیله برده بود مغازه داره دیشب خودم باش رفتم گفتم یا وسایل مارو به نرخ امروز حساب میکنیم یا شما وسایلتو به نرخ پارسال بده ما

دقیقا مام تا مرز طلاق هر روز خونمون دعوا بود

خيلی خوبه بخدا

اره پگاه من سفید ایرانیشو میگیرم عالیه پنیر لیقوان گرون ترین بنیره شاید حلب کوچیکش الان یک و خورده ای باشه ولی مزه گوسفند اینا میده هر کسی دوس نذاره

این عار نداره خجالت نمیکشه که

برعکس الان شوهرم پول نمی‌ده یا اگه بده انقد زنگ میزنه طرف من میگم زشته بابا یکم بهش وقت بده😅

خوب چه کاریه خیر و مایه ی پول که اینجوری میره

آره الان عاقل شده اونم به لطف من خیلی اخلاقای گندشو تغییر دادم ولی این قهر کردناش مگه بچه بیاد از سرش بیفته

آره بخدا

من جم میکنم تو سطل اشغال میندازم دیگه کیسه زباله نمیخرم چرا پرت کنی

شوهر من وضعیت میذاره واسه طلبش مردم بهشون برمیخوره

بخصوص صدیقه یه روز شوهرم کمپانی هاشو میبرد اهواز هر چی پول بود داده بودیم راننده کمک راننده برا کمپایبن ها و پول ماشین سنگین که بار بزنن ببرن اهواز هیچچچچچ پولی بگو هزار تمن برامون نمونده بود رسول خودشم میخواست با آژانس با کمک راننده ها برن کرایه اون موقع از کردستان تا اهواز 500هزار بود

یارانه دهک هشت تا ده هم حذف میکنن
ما هشتیم😂

به درک که برمیخوره

ما هفتیم البته دنا پلاس خواهرشوهرم اینها به اسم شوهرمه این ماه بیاد بهشون بدیمش

هیچی به اسممون نیست به جز یه پراید

حقوق شوهرمم کارگریه رسمی هم نیس

وا خو اعتراض بزنید مامان منم دوتومان بهش میدادن قطعش کردن

حقوق بابام هفت تومن بود کردنش چهارتومن

هیچ پولی تو خونه نداشتیم پدرشم هیچی نداشت اینو من شاهد بودم خدایی ندارع مادرش تازه حقوق بیمه شو گرفته بود رسول گفت از پولت پونصد بده تا برم اونجا به محض اولین کار پولتو برمیگردونم مادر شوهرم داد بیدادی کرد می‌گفت اون موقع که با دنیا لباس ست میخریدی چیزای خوب می‌خوردین فکر الان می‌بودی من نمی‌دم پولمو دعوا اساسی کردن بعد من از پول عیدی که بابا اینام داده بودن پول دادم رفت اهواز از اون به بعد دیگه حتی لباس و شارژ خریدن برا مامانشم قط کرد گفتم ببین داشت و نداد ولی اینو بدون هیچ *** شریک زندگی نمیشه

خاک بر سرا

زدیم تغییر نکرد
شوهرم گفت بچه ها به دنیا اومدن اعتراض میزنم شاید بخاطر جمعیت کمه خانواره مونه

دقیقا

باید انقد بگی تا تو مخش بره من هزاران بار باهاش دعوا کردم تا به نتیجه رسیدم