نمیزاره

مثلاً امروز خودش گفت نمی‌خواد با مامانت بری دکتر با هم میریم از صبح مونده خانه نرفت آزمایش بده نه اومد بریم دکتر

نه کمکم وسایل بچه میچینه منکه خودمم نمیتونم کار کنم فقط غذا میتونم درست کنم اونم هر یه ربع یه بار یه چیزی میزارم

الان 31 هفته و 7 روزمه

از صبح میگم این آزمایش ببر بده میگه چقدر غر میزنی

آنقدر نبرد گذاشت ساعت 4 رفت اونام گفتن فردا یه نمونه دیگ بده چون این فایده نداردجواب آزمایش می‌افته دور بعد وقت دکتر من

بد همیشه یه جور رفتار می‌کنه منو مقصر جلوه بده

جالب اون داد میزنه

سلام گلم

سلام عزیزم . همسرت وقتی فهمید بارداری خوشحال نشد؟

چقدر زن بودن سخته باید با همه شرایط خودتو خوب نگه داری

هوف

خدا سلامتی بده ان شاالله بسلامتی زایمان کنی عزیزم

باهاش با آرامش توضیح بده

مردا اینطوری ان که چندبار بگی لج میکنن یکبار بگو و تمام

دکترتو جابجا کن
یا آزمایشگاه بگو اینطور شده برات زود انجام بدن

شوهرمنه انگار

هوف

واقعا

ماه اول چرا ولی بعدش انگار عادی شده هیچ فرقی نمیکنه اگه هم داشته باشه به من هیچی نمیگه همش اعصابش خورد بعضی وقت ها منتظر من یه چیزی بگم گیر بده

👌 واقعا

قربونت مرسی گلم انشاالله 😘

اتفاقاً موقع که اعصابش خورد اصلا نمیشه باهاش صحبت کرد مگه آروم شده باشه مثلاً الان بلاخره دکترم جواب داد آرامش گرفتم و منشی زنگ زدم گفت هر موقع دوست داشتی بیا چون حامله ای آروم شدم رفتم غذا سفارش دادم خواب بود بیدار کردم با هم غذا خوردیم بعد غذا میگم بهش تو که آزمایش نبردی بدی تاریخ دکترم بهم ریخت دکترمم جواب نمی‌داد استرس گرفتم خیلی گریه کردم فک کردم دکترم جواب نمیدیگه تازه اصلا راجب این که منو ناراحت کرده صحبت نکردم میگه از بس فکرت منفی هیچ موقع مثبت فک نمیکنی گفتم خب ماه های آخرم معلوم دکترم جواب نده استرس مگیرم

فایده ندارد تا نره دکتر یا درمانگاه بهش نگه چقدر دیر آوردی حرف من اصلاً نه فایده داره نه مهمه

خدا شکر دکتر جواب داد گفت مشکلی نداره یه روز دیگه بیا