گروه چت داستان

110 عضو

اونمدگفته نداره

1403/10/14 22:03

چقدر حدس و صحبت می‌تونستیم داشته باشیم درباره ی رفتنش با ساسان و فهمیدن نعیم از این موضوع

1403/10/15 13:24

امیدوارم ساغر باز خر نشه برگرده
یکبار هم شده خودت رو نشون بده بهمون که با عرضه هستی

1403/10/15 13:27

بهش میگم
میگه ببین خودت یک انسان عاقل و بالغی
منو قراره زندگی کنیم نه اینکه برای هم تعیین و‌ تکلیف کنیم
تو با شرت هم بری بیرون من بهت اعتماد کامل دارم پس هیچ وقت بهت گیر نمیدم😒

1403/10/15 14:21

بعد ساغر مجبور شه بین‌مخملی. کلاهک یکی رو انتخاب کنه😂

1403/10/15 14:22

ببین ازبالا اول بااین کش چل گیساهست محکم ببنده یکم ببافه دوباره ببنده محکم میشه

1403/10/15 14:42

یا داداشش بهش رضایت نده زندان بمونه

1403/10/15 18:32

من حاضر نبودم ساسان بمیره😢

1403/10/15 18:33

حالا که نتونستم اون پارتا که نیست اذیتتون کنم با انچه خواهید خواندا جبران میکنم 😈

1403/10/15 18:35

واقعا؟؟؟
دخترمن20ماهشه
میگم بگیرمش
نمیزارن مادر و شوهرم
میگن گناداره زوده هنوز

1403/10/15 20:25

بعذ چیز مورد علاقسو درست کنم

1403/10/15 21:43

خییلی

1403/10/15 21:49

نمیشه عکس بزارم قلیون ما قشنگه

1403/10/15 22:01

من چهار ماه پشت سر هم
هر چهل روز پریوود میشدم همراه با تیر کشیدن تخمدان سمت راست

1403/10/15 22:04

بعد دو ماه هم باردار شدم

1403/10/15 22:07

میکه هلس داد باهاش ذرگیر شده

1403/10/15 22:10

ک کشتتش

1403/10/15 22:10

چون روز دهمش دیگ رفدم ماما

1403/10/15 22:11

الان منتظریم سونو گرافی بیاد
سونو انجام بدیم

1403/10/16 08:03

خبر بده ببینم سنو‌چه گفته

1403/10/16 11:11

خارج رحمی هم باشه ازمایشاش مثبت نشون میده تو سونوهم نشون میده

1403/10/16 16:56

از دیشب ساعت دوازده رفتم بیمارستان تا یک ساعت پیش هیچکی خبرنداشت😂

1403/10/16 17:14

دیشب که رفتیم
دو تا بزرگ خواب بودن خونه
کوچیکه رو بردیم
تا پنج صبح شوهرم و نی نی جام بودن
دیگه پنج صبح گفتم برو هم یک ساعتی بخواب هم ساعت هفت ونیم بچه ها رو برسون مدرسه منم میخوام بخوابم دیگه کاری ندارم

1403/10/16 17:20

میدونین دلم چی میخواد

1403/10/16 21:58

اونوق جلو مامان و داداشش بم گف خریییی خو عین خر سرتو انداختی پاییین. و راه میری چون

1403/10/16 22:00