گروه چت داستان

109 عضو

داستان وارد فصل جدید دعوای معروف عروس ومادرشوهره میشود😁

1403/10/10 11:24

اینجاش واقعا درک میکنم زن تک پسر شدن خیلی سخته 😩
شوهرت نه خواهرنه برادر نه پدر داشته باشه صبر ایوب باید داشته باشی با ننش زندگی کنی، مث خود بیچارم🤕😫

1403/10/10 11:33

منم شب میشورم صبح پا میشم صبونه اینارو میدم باز کوهی ظرفه

1403/10/10 13:13

خاهر منم مطلقه س.هممون استرس داریم ک شوهر دومش چی از اب دربیاد.خدا کنه اونم خوب دربیاد خیالمون راحت شه

1403/10/10 13:28

داستانشو پاک کرده
یسری بری به تاپیک ها میفهمی

1403/10/10 17:22

شام ندارم

1403/10/10 17:59

هانیه نداشتیم

1403/10/10 18:00

بچه ها فانتزی جنسی دارید؟

1403/10/10 18:12

حالا ساغر همه شهر ها رو امتحان میکنه

1403/10/10 18:14

😹😹😹🙌🙌

1403/10/10 18:14

باز الان میان میگن جنوبیا مخملی نیستن

1403/10/10 18:15

وای اون شبم ک خفتش کردن برهان بود

1403/10/10 18:17

درست درس نمیخونیدااا

1403/10/10 18:17

فردای اون شب اومد پیش ساغر گفت میخان برن امروز

1403/10/10 18:22

ولی من هنوز شک دارم.ی حسم میگه نعیمم دست داشته

1403/10/10 18:23

شایدم .
بخاطر سقط قبلیش باردار نشد
وآصفه بیشتر ساغر رو اذیت میکنه

1403/10/10 18:31

کاش شوهرم امشب سر اب اشه رو زمین نیاد خونه
حوصلشو ندارم

1403/10/10 20:07

من میگم سلطان از یلدا یاد گرفتم توی داستان‌ش که نصفه موند

1403/10/10 20:11

من میرم

1403/10/10 20:14

جون مخملی ت😂😂😂

1403/10/10 20:18

واقعا مردا چقد دیگه خرن میان تو برنامه پلاس

1403/10/10 20:20

یعنی الان تازه فهمیدم من چقدر چشم و گوش بستم 😶

1403/10/10 21:56

💃💃💃💃💃💃

1403/10/10 22:34

منم یکبار انگشترم تو اشغالا افتاده بود خوب بود اخرشب یهو یادم افتاد انگشترم نیس 1 ساعت قبلش پسرم اشغالا برد بیرون دیگ سریع همه جا گشتم نبود ب پسرم گفتم برو اشغال از تو کوچه بیار اورد همو رو خالی کردم دیدم بعلللللله قشنگ وسط اشغالا بود 😂 😂 شانسم گرف وگرنه صبح یادم میفتاد دیگ هیچی 😂

1403/10/11 13:03

بازی بازی کرده باهاش لابد دراورده قاطی وسایلاش افتاده لوازم تحریراش کیفش اسباب بازیاش اتاقش میزش جیب لباساش .

1403/10/11 14:13