گروه چت داستان

112 عضو

من رفتم

1403/11/01 11:06

بیدارشدم میام

1403/11/01 11:06

خدافظ

1403/11/01 11:07

دوست داشتی بیا پیوی یکم حرف بزن خالی شو

1403/11/01 11:07

منم ی مدت اینجوری بودم واااای همش خابشو میدیدم همش نگران بودم شوهرم بفهمه قبلا من بااون‌بودم
تا یروز نشستم ب شوهرم گفتم ببین من با فلانی بودم
اینجوری شروع شد اینجوری تموم شد
هر چییی بودو گفتم راحت شدمااااا

1403/11/01 11:07

عکس والعملش چی بود

1403/11/01 11:07

الاناس شوهرم بیاد نمیتونم امروز ممنون ک بفکری

1403/11/01 11:08

خیلی خوب برخورد کرده

1403/11/01 11:09

ولی هرگز ن‌پیام بده ن‌زنگ بزن

1403/11/01 11:09

نمیگم‌بهش فکر‌نکن چون نمیشه

1403/11/01 11:09

ولی هرررگز سمتش نرو

1403/11/01 11:09

شوهر من رو این چیزا خیلی حساسه

1403/11/01 11:09

چون پیاماتو نگه میداره ازت سواستفاده میکنه بعدها

1403/11/01 11:09

هنوزم ازدواج نکرده

1403/11/01 11:09

هرگز اینکارو نکن

1403/11/01 11:09

نمیدونم ولی من فق با شوهرم بودم

1403/11/01 11:09

اهوم میدونم

1403/11/01 11:09

ولش کن فراموشش کن

1403/11/01 11:10

خیلی سختمه دوماهه زندگیم حرومه

1403/11/01 11:10

میفهمم طبیعیه اینا تو ی دورانی رخ میده برای ادم

1403/11/01 11:11

ولی جلوی خودتو بگیر پیام نده

1403/11/01 11:11

فقد بخاطر پول

1403/11/01 11:11

خیلی باخودم درگیرم

1403/11/01 11:11

ممنونم ازت یکم اروم شدم

1403/11/01 11:11

اره من برام مهم بود زندگی خوب داشته باشم

1403/11/01 11:11