گروه چت داستان

112 عضو

خیلی خابم میاد
دیشب دوازده تا سه خوابیدم و خلابعدش کلا بیدار بودم

1403/10/11 15:51

اهل شلوغی نیستی پ

1403/10/11 16:11

کیک پختم برای بچه ها
یه عالمه ظرف کثیف شد شستمشون
نشستم دارم عصرونه رستا رو میدم
همسر بیاد که خودمونم بخوریم😁

1403/10/11 16:27

الان شوهرم زنگ زده میگه بچه مچرو بیخیال
میگم چرا میگه الان خاهر زادمو با خودم اوردم خونه ن همو بغل کردیم ن بوس کردیم ن باهم دراز کشیدیم

1403/10/11 16:43

خورشت گوشتم تلخ شده

1403/10/11 16:47

ولش کنن بابا
گوشتا اسراف میش😂😂

1403/10/11 16:53

توسترم خوب درنمیاره

1403/10/11 16:58

ازین جور حساب کتابای بین زن و شوهر بدم میاد‌واسه همین همیشه مخالف کار کردن زن بودم

1403/10/11 17:02

ن میگم کلا خودتم لاغر شدی ن فقط سینه

1403/10/11 17:07

به به زهره خانم
شوهرت اومده که دیگه نبودی امروز پیشمون

1403/10/11 17:36

ب زور رفتم تست زدم دیدم مثبته

1403/10/11 20:58

میدونم .حال الان تورو من 4سال پیش داشتم

1403/10/11 20:58

مبلا رو اینور حال گذاشته بودم دور از بخاری بودش سرده
بچه ها هم عادت داشتن هی میرفتن مینشستن رو‌ مبلا
حالا دارم باز عین کسخولا می‌بریم مبل ها رو سمت بخاری بچینیم

1403/10/11 21:07

آخییش خونه رو جارو کردم ظرفهارو شستم دستمال کشی کردم با چای منتظر داستان ساغرم😁😁

1403/10/11 21:50

13ام؟

1403/10/11 22:29

😂اون از من پاره تره
هر دو خسته ایم
هی خاب میوفته گوشی میوفته رو صورتش

1403/10/11 22:44

البته اگه قرارع ماجرا دیگ نداشته باشند و طلاق نگیره دوباره

1403/10/11 23:50

مبینمت یادت میفتم ک میخاستی بگی من نبودم

1403/10/11 23:58

قبلا دو ساعت بود الان شده یک

1403/10/12 11:23

خوب طاقتی داری بابا برو جای دیگه

1403/10/12 11:37

از شب 5 پریدی شروکن 78تاس وقتی قطع کردی پریود میشی بعدیه هفته استراحت بسته بعدی شروکن

1403/10/12 11:53

الانم روستا زندگی میکنید؟

1403/10/12 12:40

من عاشق اینم برم یه روستای دور یه خونه زمینی داشته باشم دورم همش مزرعه باشه کسی روهم نشناسم و منم نشناسن زندگی کنم

1403/10/12 12:42

کفش. چرمی قهوع ایی
تازه خریدم

1403/10/12 12:55

درسته پسر عممه

1403/10/12 12:55