گروه چت داستان

76 عضو

یه دختره فک کنم گرگان بود سنشم کم بود شب عروسی پسره میگه توکوچه انداختش ک هیچی نداره بعد همسایه دلش میسوزه میبردتش پزشک قانونی ک میفهمن سالمه حتی پدرومادرشم طرف دوماد بودن

1403/09/01 11:57

بچه ماده باشیدپارت جدیداومدب بازار چشمهادستهااماده خواندن😅

1403/09/01 12:03

هر روز بحث ک بده ولی من نمیتونستم
بعد س روز بعد عروسی پریود شدم
تا هف روز
ک روز ششم تموم شده بود

1403/09/01 12:21

بعد بم گف ب رفیقت بگو دمش گرم تا عمر دارم دعاش میکنم

1403/09/01 12:21

😂😂😂

1403/09/01 12:21

نمیدونم واقن

1403/09/01 12:22

زمان قدیم همینجوری

1403/09/01 12:22

حتی خواهرش ک زن دادشمه

1403/09/01 12:23

ایام عقد براش گوشی گرفتیم

1403/09/01 12:23

ینی خواهر اون خانومی ک میگی خون نداشت زنداداشته؟

1403/09/01 14:22

حتی خواهرش ک زنداداشت چی؟؟

1403/09/01 14:23

کل امروزم ک ساغر فقط خرید کرد

1403/09/01 14:23

😂

1403/09/01 14:23

بچه ها من ی چیز یادم رفت حوصله ندارم بگردم دنبالش...این حمیرا جاری ساغر میشه؟

1403/09/01 14:24

4تا برادرن؟

1403/09/01 14:24

و یک خواهر ک ویلچریه

1403/09/01 14:24

آره

1403/09/01 14:30

آره

1403/09/01 14:30

خب درست شد

1403/09/01 14:37

😂

1403/09/01 14:37

سیروان زنش اناهیتا
سعید زنش حمیرا
سبحان و ساسان
و طناز

1403/09/01 15:13

مرسی عزیزم

1403/09/01 17:02

خیلی داستان ساغرو کم‌میزارین

1403/09/01 18:22

همه دارن از کم بودن پارت ها مینالن🤣🤣🤣

1403/09/01 18:46

خاهر زن داداشم

1403/09/01 19:50