گروه چت داستان

110 عضو

تازه وقتی سبحان دوسش نداشت زندگیش جهنم بود

1403/09/06 15:56

همون کسی که اون شب ب ساغر تجاوز کرده همین سبحان بوده

1403/09/06 15:56

دیگه حد اقل اون وسط خواهرشو نمی گرفت😂

1403/09/06 15:56

ازاین طرف قضیه نگاه کنی در حق ساغر مردانگی کرد
باز شکیبا رو همون کیومرث گرفت
ساغرو که دختر نبود کسی نمیگرفت

1403/09/06 16:00

خسته نباشی🤣

1403/09/06 16:00

نه این نظریه رد شد از طرف ما😬🤣

1403/09/06 16:01

زیاده فک کنم سه ماه بکشه

1403/09/06 16:08

اینارو ول کنید

1403/09/06 16:08

چقد‌ادم دلش میخواد جای ساغرباشه

1403/09/06 16:08

🥺🥺🥺

1403/09/06 16:08

والا تو اون همه پول و حس خوبی ک میگیره

1403/09/06 16:09

اعتماد ب نفسی ک سبحان بهش میده

1403/09/06 16:09

من که هر لحظه فکر میکنم ساغرم
به پول که میرسه یادم میفته هی اون رمانه که داری می‌خونی 😕😂😂😂

1403/09/06 16:14

😆😆😆😆

1403/09/06 16:15

شاید حمیرا فک کرده از ساسان دور میشه یکی رو اجیر کرده این کارو بکنه

1403/09/06 17:00

اینقد که خودمون داستانو حدس زدیم دیگه خودمون یه داستان جدا برای خودمون ساختیم🤣🤣

1403/09/06 17:07

تازه اومدم 😥

1403/09/06 17:16

کاراگاهان همه چیز دان😂

1403/09/06 17:20

عه😁

1403/09/06 17:41

من فک میکنم کار داداش حمیراس😎😎

1403/09/06 17:51

من میگم کار ساسانه شاید

1403/09/06 18:50

ولی هر چیه شاید سبحان بدونه کار کیه

1403/09/06 18:50

والا من همش میخونم تودلم میگم کاش من ساغربودم چقددلم عشق اینجوری میخواد

1403/09/06 18:58

حوصلم‌نمیادصبرکنم دیگه دوست دارم‌یدفعه بخونم تموم شه

1403/09/06 18:59

آره واقعا😍😍😍

1403/09/06 19:02