گروه چت داستان

109 عضو

ج .ن د.ه به تمام معنا

1403/09/29 23:19

ک.ص نیست که گاراژه

1403/09/29 23:19

هرکس از راه میرسه می‌ره توش پارک می‌کنه

1403/09/29 23:19

😑😑

1403/09/29 23:21

میگم چرا حسم بهم میگه ساغر حاملست

1403/09/29 23:26

ها

1403/09/29 23:26

چه حس مزخرفیه که اومده سراغم

1403/09/29 23:26

گل گذاشت پارادیس 😫

1403/09/29 23:26

نه فکر نکنم چون گفت زنگ زد ساغرو به ساسان گفت ازمایشو اوکی کردم وقت بگیر برا 4شنبه
اگه حامله بود میدونست نمیتونه طلاق بگیره

1403/09/29 23:27

دقیقامنم

1403/09/29 23:27

😂😂😂

1403/09/29 23:27

تازه ازمایش دادع
هنوز جوابش حاضرنیس

1403/09/29 23:28

گفت اوکی کردم که جوابش زود آماده شه
هنوز تازه رفت برای آزمایش خون دادش
جوابش نگرفته هنوز

1403/09/29 23:28

قطعا باداره شك نكن ازبس كلمه ازمايش تكرارشدتوپارتها ولي نميگه ب ساسان ك طلاقش بده🤔

1403/09/29 23:29

گف تا4شنبه جواب از مياد

1403/09/29 23:30

آره👌
احتمالا طلاق میگیره و می‌ره بوشهر و بچه رو تنهایی بزرگ میکنه

1403/09/29 23:33

حالا بریم ملودی رو بخونیم

1403/09/29 23:33

داشتم ظرف میشستم ی چی به فکرم رسید میگم نکنه سیروان بخاد با ساغر ازدواج کنه

1403/09/29 23:37

البته پارتای امشبو نخوندم

1403/09/29 23:38

حس میکنم ساسان عین سگ پشیمون میشه به خاطر بچه ها به هم برمیگردن حمیرا کلا شرش کنده میشه

1403/09/29 23:44

خدا نکنه
بدم میاد دیگه از اون عمارت😖

1403/09/29 23:44

فکر نکنم
چون سیروان انگار خودشم زیر ابی رفته بود که زنه رو ولگرد تنها رفت رضا از نبودش سو استفاده کرد

1403/09/29 23:46

به نظرم ساغر حامله است

1403/09/29 23:48

اوهوم

1403/09/29 23:50

پس پارت داستان پروا نزاشت

1403/09/29 23:54