گروه چت داستان

76 عضو

حالا سرنعیمم میخوره دوتا شوهردیگم گیرش میاد 😂😂😂😂

1403/10/05 09:35

دقیقن

1403/10/05 09:35

ساغرررر دیگ خیلی بد شده خوشم. نیومد دوس داشتم برگرده ساسان چون این پسره نعیم قرار بود با تلما ازدواج کنه تا چشش ب لین افتاد عاشق ای شده معلومه اینم آدم نیس

1403/10/05 09:37

هزارم با ساغر حرفای توب بزنه من نمیدونم چرا خوشم نمیاد از نعیم

1403/10/05 09:37

واتساب رفع فیلتر شده🤔

1403/10/05 09:49

نه معلوم بود دلش پیش تلما نیست ی جورایی رو حرف بزرگترها حرف نذاشته و فامیلن و تلما پدر نداره و،،،

1403/10/05 10:12

از همون اول میگه که شما تصمیم گرفتین برام! برا اینکه ارث تقسیم نشه تلمارو نشون کردن براش
اونام برا اینکه ارث از دستشون نپره این تصمیمو گرفتن

1403/10/05 10:18

وگرنه دل بخواهی نبوده نامزدی اینا از اولش مشخصه

1403/10/05 10:18

اره بابا

1403/10/05 10:24

دقیقا
و الان حقش هستش که زندگیش رو با عشق شروع کنه
نه اینکه به خاطر حرف بزرگترها با تلما بره زیر یک سقف

1403/10/05 10:28

آخش من تموم شدم
خونه شد دسته گل
لباسا همه شسته پهن کردمشون
دخترمم تازه بیدار شد براش فرنی خرما درست کردم نشستم که بدمش بخوره
بعدش حاضرشیم بریم خونه عمه خانم 😁💃

1403/10/05 10:29

به به نوش جونش

1403/10/05 10:35

بنظرت مادر نعیم راضی میشه؟

1403/10/05 10:35

خیلی قشنگه

1403/10/05 10:36

😚❤

1403/10/05 10:37

آره راضی میشه به خاطر پسرش

1403/10/05 10:38

اووم

1403/10/05 10:40

ساغر چن ساله ست؟

1403/10/05 10:40

نعیم چن

1403/10/05 10:40

از سنشون نمیگه

1403/10/05 10:40

پارادیس بگو

1403/10/05 10:41

گفته بود ساغر قدبلنده؟

1403/10/05 10:41

کاش عکسش میدیدم

1403/10/05 10:41

اره

1403/10/05 10:42

سلام خانما خسته نباشید

1403/10/05 10:42