گروه چت داستان

110 عضو

ازته دل صدازدم خدارو وخواست براتوهم انشالامیشع

1403/10/06 20:42

ها بابا

1403/10/06 20:42

پرررررررررررریود هستم 😂😂

1403/10/06 20:42

مهساامیری دمش گذاشت روکولش ورفت ک رف😹😹

1403/10/06 20:42

هست چت نمیکنه😂😂😂

1403/10/06 20:43

خدا رو شکر که مشکلی نداری عزیزم

1403/10/06 20:43

برای منم شغل دومش دست خودشه بوتیک داره اما نمیشه مغازرو بست
ببنده ضرره

1403/10/06 20:43

قربونت

1403/10/06 20:43

😎توهرطورباشه کارخودتوانجام میدی، اونم تو

1403/10/06 20:44

👍👍👍😂😂😂😂

1403/10/06 20:44

جرئت نداره میدونه پیگیریش میکنم فوراازبالا😂

1403/10/06 20:44

هاااا مغازه داره
نه شوهر من برقکاره
مثلا ده روزی کارش هرروز میفته باید بره
باز تا وقت رنگ کار و سرامیک کار و اینا بیادش ده بیست روز طول می‌کشه شبا خونست باز

1403/10/06 20:44

نه برعکس
در این یک هفته آرامم آرام
شنبه شب میترکونیم تا صبح 😋💪💪💪

1403/10/06 20:45

دروغ میگم مهلاجان؟؟ 😉

1403/10/06 20:45

خوبه اونجوری شوهر من صبحا شیفته بیمارستانه.پرستاره
عصرام مغازه
هفته ای یدونه شب کار میره کلا خونه کم پیداش میشه

1403/10/06 20:45

ای بابا

1403/10/06 20:46

بکش بیرون از این در ب در

1403/10/06 20:46

فقط ظهرا سه تا پنج شبا 9/30خونست تا 11اینا بخابیم
دوباره شیشو نیم صبح میره

1403/10/06 20:46

ب ب چ بازویی😇

1403/10/06 20:47

هرچی کمتر خونه باشن زندگی عاشقونه تره

1403/10/06 20:47

😆😆😆

1403/10/06 20:47

😋😋😋

1403/10/06 20:47

قبول دارم😂

1403/10/06 20:47

یعنی چی میشه امشب ساغر ب نعیم بده کلاهک بخوره هوس کنی
کون رو ب فنا بدی 😂😂😂😂😂

1403/10/06 20:48

من شوهرم یک روز خونه هست قطعا اون روز دعوامون میگیره😫😆😆😆

1403/10/06 20:48