گروه چت داستان

109 عضو

من یک سال بچه نداشتم
اینقدر خودم و شوهرم رو داغون کردم
به جای کیف کردن و لذت بردن یکسره حرص میخوردم

1403/10/13 20:45

😒😒😒

1403/10/13 20:45

حرص نداره ک بابا

1403/10/13 20:45

من ب حکمت خدا خیلی ایمان دارم

1403/10/13 20:45

آفرین خوب می‌کنی

1403/10/13 20:45

خدا هیچوقت جز خیر سر راه بندهاش نمیزاره

1403/10/13 20:46

دیگه من بچه و نادان بودم
میگفتم واااای اگه بچه دارنشم
من بچه می‌خوام
یکسره ادا بازی

1403/10/13 20:46

👍👍👍👍

1403/10/13 20:46

😂😂😂الهی بگردم

1403/10/13 20:47

من همیشه پیش خودم فکر میکنم میگم‌من دلم ب خدا گرمه
اگه نبود خیلی بهم فشار میومد

1403/10/13 20:48

👍👍👍

1403/10/13 20:52

😂😂😂
حالا بعضی وقتا با بچه ها دعوا میکنم شوهرم میگه اون موقع ها برای همینا عین خر گریه میکردی و بیتربیت اَدام رو در میاره😂😂😂😂😂

1403/10/13 20:53

دیگه کسی از ساغر و‌نعیم حرف نمیزنه

1403/10/13 20:59

چون میدونیم پارتی نیس

1403/10/13 21:00

میگم بچها نکنه اهورا بچه همونی باشه که بهش تجاوز شده چون داستانش پیچیده هستش

1403/10/13 21:00

امشبم نیست؟
حیف شد😣

1403/10/13 21:05

ساغر گفت شبیه سبحانه

1403/10/13 21:05

😂😂😂

1403/10/13 21:07

ن گفت شبیه سبحانه

1403/10/13 21:07

ب شدد رفیق بازه خیلی بهش رو دادی

1403/10/13 21:11

ن چون بعد چندبار با سبحان بودن باردارشد

1403/10/13 21:19

شایدم شوخی کرده پارادایس جون الان یهو 10تا بزاره

1403/10/13 21:20

خدا از دهنت بشنوه

1403/10/13 21:20

آخ اینقدر ناراحتم که نگووووو
بیاین یه چیزی بهم بگین
اومدم چتری های دخترم بلند بود کوتاه کنم سرشون محکم تکون داد
یه طرفش رفت بالا کج شد 😑😑😑

1403/10/13 21:34

میبینم حرص میخورم هیچ راهی هم ندارم
چیکار کنم کو تا بلند بشه

1403/10/13 21:35