گروه چت داستان

109 عضو

استرس گرفتم 😂

1403/09/19 14:02

😅😅چ زودمرگ سبحانوفراموش کردیم داریم میخندیم ای واای😭😭

1403/09/19 14:03

👌

1403/09/19 14:04

منم ی اخلاق مسخره ای دارم.گاهی مثلا ی فکر خبیث میاد تو ذهنم ولی هی میگم نگیا نگی زشته.انقد با خودم کلنجار میرم.ی نمونه ش وسط رابطه یهو یکی بهم میگه اسم شوهرتو ی چیز دیگه بگو .هی میگم نگی چیزیا وااای اگه بگم بدبختم مثلا ب جای اسم خودش بگم آه رضااااا😂😳😳😳

1403/09/19 14:04

دیوونه😂😂
میخای مراسم ختم بگیریم تو گروه براش؟
ب هم تسلیتم بگیم

1403/09/19 14:04

😅😅😅

1403/09/19 14:04

بدترازاین دیگه نمیشه تواون لحضه😬😅

1403/09/19 14:05

من کی گفتم به جاهای خوب میرسین؟؟ 😐گفتم منتظر یه اتفاق هیجانی باشین ..

1403/09/19 14:21

روند داستان مشخصه عزیزم ..

1403/09/19 14:24

😂😂

1403/09/19 14:27

در حقمون ظلم شده

1403/09/19 14:27

حالا توبیا داستانو ثابت کن

1403/09/19 15:09

بنظرتون میبره خونه پدرش ک برا ساسان خواستگاریش کنه؟؟

1403/09/19 15:10

ن فک‌کنم میگه برو حالو‌هوات عوض شه

1403/09/19 15:14

ولی از این ور طنازو اذیت نکنه

1403/09/19 15:14

ینظرم میگه درستش نیست فعلا تو خونه باشه و یه مدت برو خونه بابات تا یه فکری برا اهورا کنیم

1403/09/19 15:16

شایدم میخاد اهورا و ساغر یه مدت دور باشن از فضای غمگین خونه

1403/09/19 15:16

فضا که گفت مثل قبل شده

1403/09/19 15:18

احتمال زیاد ساسانو برای ساغر درنظر داره

1403/09/19 15:18

اصرار ب ازدواجشم داشت

1403/09/19 15:18

اره واقعا

1403/09/19 15:18

نه فکر نکنم دیگه حالا که بچم داره

1403/09/19 15:19

وا دیگه خاکشم کردن چطور زنده شه
مگه فیلم هندیه

1403/09/19 15:19

داشته باشه،زن جوان بچم که برادرزادشه،تو خیلی از خانواده های سنتی هنوزم این رسم رو دارن

1403/09/19 15:25

😏 درست حدس زدم؟

1403/09/19 15:32