گروه چت داستان

109 عضو

اصلا به نظرم سبحان مرد که یه جور قضیه ساسان و ساغر بسته بشه

وگرنه تا آخر این مسئله حل نشده میموند

1403/09/19 15:33

نه یا ازدواجه یااهورا رو میخوادبفرسته خارج

1403/09/19 15:46

منننن😭😭😭

1403/09/19 16:13

اهوراهنوزیه سالشه

1403/09/19 16:16

بچه ها عجیب بود بتول ب ساغر هیچی نگفت .چون طناز گفت ک واسه قرصا با طناز رفتیم
چرا چیزی نگفت بهش.یا ب طناز ؟؟؟

1403/09/19 16:35

ی چیز خیلی عجیب دیگه ام ب ذهنم رسید ولی یادم رفته😂

1403/09/19 16:36

زحمت کشیدی🤣

1403/09/19 16:46

دیگه همون شب سبحان مرد همه درگیرشدن

1403/09/19 16:46

ساسان و ساغر به هم نمیرسن بنظر من
شایدم بتون میخاد ساغرو ببره خونه باباش که اهورا رو بگیره اونم هری

1403/09/19 16:47

سر انتقام از ساغر و طناز

1403/09/19 16:47

منم این فکرو کردم

1403/09/19 16:57

همشون خبیثن

1403/09/19 17:17

شایدم همین بچه باعث شه ساسان دلش بسوزه بیاد باهاش ازدواج کنه تا بتونه پیش بچش بمونه

1403/09/19 17:26

منم میگم بخاطر بچه داداشش بتول خانم میگه بگیرش ولی ساغرمیگه نه اما آخر قبول میکنه و زنش میشه

1403/09/19 17:37

نمیشه

1403/09/19 17:39

😂😂😂

1403/09/19 17:44

ب نطرم اخرش زن ساسان میشه و میفهمه ک همچین تفه هم نیس و زندگی خوبی نخواهد داشت

1403/09/19 17:45

😃

1403/09/19 17:45

چی بگم

1403/09/19 17:48

😂😂

1403/09/19 17:58

اینو موافقم
باید هرروز اشکش در بیاد
باید ساسان فقط هرزگی کنه و ساغر رو زجر بده
حیف شد سبحان 😭

1403/09/19 17:59

همینه

1403/09/19 18:04

جذابیت داستان رفت

1403/09/19 19:04

اینقدر جذابیت داره داستان که ببینم شما اصلا یاد سبحان میفتین

1403/09/19 19:53

و مــــــــن😑

1403/09/19 19:53